بسیاری از اوقات یادگیریهای اجباری، به بهترین تجربیات زندگی من تبدیلشدهاند. وبلاگ نویسی روزانه، از این دسته است؛ چراکه مجبوری هرروز یاد بگیری تا بتوانی چندخطی بنویسی.
یکی از مشکلات روزانهنویسی برای من این است که از بعضی نوشتههای خودم چندان لذت نمیبرم، ولی درنهایت مجبورم آنها را منتشر کنم.
فکر میکنم که یک فرد کمالگرا باید بتواند از «خوب» بهاندازۀ «عالی» لذت ببرد؛ برای رسیدن به این هدف، بهتر است تعداد تجربیات خوب زندگیاش را افزایش دهد.
یکی از بهترین شیوههای انجام این کار، اشتراکگذاری روزانۀ مطالب در وبلاگ است.
وقتی مجبور میشوی هرروز بنویسی، مجبوری مطالبی را هم که خیلی دوست نداری را به اشتراک بگذاری.
بهاینترتیب، مطلبی را منتشر کردهای که نهتنها عالی نیست، بلکه در معرض قضاوت کردن بقیه هم قرار دادهشده تا به قول لورن سراند هرکسی آن را میخواند قدرت این را داشته باشد که به تو شلیک کند.
این کار باعث میشود بهمرورزمان، استانداردهای سفتوسختِ رضایتمندی از انجام کار، تعدیل شوند.
با آسیبپذیر کردن خود در انجام موارد خوب، فرصتی برای ظهور کارهای عالی ایجاد میکنیم.
یک پاسخ
ایده جالبی بود.
برای من این ” در معرض شلیک دیگران” قرار دادن ایده هام خیلی آزار دهنده بوده و هست. گاهی اوقات خیلی با خودم کلنجار میرم که در یه گروه خاصی که تقریبا با اعضاش اشنا شدم، نظرم رو منتشر کنم. و تازه وقتی منتشر میشه پایان ماجرا نیست. بعدش کلی استرس میگیرم که کاش نمیفرستادمش، و خود انتقاد گرم کلی تو ذهنم بهم نهیب میزنه که اشتباه بود کارت. گویی در جمع های غریبه یا خیلی صمیمی، راحت ترم تا جمع های نیمه صمیمی
خیلی دارم تلاش میکنم برخلاف رضایت درونیم نظراتم رو به اشتراک بگذارم. بسی سخت است اما