چرا نباید از اشتباهات درس بگیریم؟
این روزها به لطف وجود جمله قصارهای سطحی و تکراری، حرفهای کلیشهای و غیر جذاب، کم نمیشنویم. همان حرفهایی که مصالح خوبی برای پر کردن خلأها و ساخت سازهای متزلزل از درک و فهم هستند.
«از اشتباهات درس بگیریم. شکست پل پیروزی است. تا شکست نخورید، طعم موفقیت را نمیچشید»، حرفهای درستی هستند مشروط بر آنکه آنها را مانند کوه یخی ببینیم که برای پی بردن به معنای واقعیشان، لازم است دل به دریا زده و نیمۀ پنهانشان را نگاه کنیم.
با سرزنش خود برای اشتباهات و تلاش برای درس گرفتن از آنها، بخش بزرگی از هویت خود را انکار میکنیم و در خطر تباهی و غرق شدن درگذشته میافتیم. این غرق شدن باعث میشود آیندۀ نیامده را هم، به گذشته و به هیچ بدل کنیم.
یکی از اصول اتیکت در رفتار با خود این است که اشتباهاتت را بپذیری و رهایشان کنی. سپس تلاش کنی بر کارهای نکرده و موقعیتهای از دست رفته، متمرکز شوی. چراکه در بلندمدت، خود را به خاطر کارهایی که انجام ندادهای بیشتر ملامت میکنی، تا کارهای اشتباهی که انجام دادهای.
درس گرفتن از کارهای اشتباه، مانند خیره شدن به نوک کوه یخ است، اما تمرکز بر موقعیتهای از دست رفته و تلاش برای جبران آنها، مانند شنا کردن در اعماق، برای دیدن فرصتهای پیش روست.
گفتگوهای درونیِ پر سرزنش، مثل خواب و خاموشی است و مثل یک خالیِ ورمکرده که هرروز بر حجمش اضافه میشود. اما تلاش برای پس زدن اشتباهات و اقدام کردن، مانند حضوری زودهنگام، در مرکز آیندهای روشن است.
سروش
۱۳۹۶-۰۹-۲۳ at ۱۱:۳۵ ق.ظبا سلام مطلبتان را خواندم.مطلب خوبی بود و با اجازه شما در خبرگزاری سروش کار کردیم.
http://www.sorooshnews.com
ساناز
۱۳۹۶-۰۹-۲۴ at ۱۲:۰۰ ق.ظمرسی عزیزم مثل همیشه عالی: