ناهید عبدی

از تعقیب کردن خودتان حیرت کنید

از خودتان بیرون بزنید، بند کفش‌های روحتان را ببندید و زیرکانه خود را بپایید.

افکارتان را تعقیب کنید، آن‌ها را در بیراهه‌ها غافلگیر کنید و آن راهی را که می‌خواهید، جلوی پای افکارتان فرش کنید.

از خودتان بنویسید. ردپای ذهنتان را با کلمات، روی کاغذ بکشید. این قدر بنویسید و این قدر ردپا را دنبال کنید تا صدای نهفته در درونتان را بشنوید.

پای حرف‌های دلتان، فال‌گوش باستید. نگذارید در سرمای بی‌توجهی یخ بزنند. راز دلتان را برای خودتان برملا کنید.

قیف فکری بسازید. در تنهایی به ذهنتان خوراک بدهید. هرروز درِ آگاهی‌تان را باز کنید و برایش غذا بریزید. اطلاعات جدیدی را خوب هضم کنید و از سرِ گشاد قیف، دستاوردهایتان را بیرون بریزید و به اشتراک بگذارید تا دیگران هم آن‌ها را تعقیب کنند.

برای ذهنتان راه‌هایی تعریف کنید و بگذارید تنها در آن مسیر قدم بردارند. این راه‌ها را از کتاب، دوستان و ارتباطاتی که می‌سازید، سنگفرش کنید تا تعقیب افکارتان، راحت‌تر باشد.

به رؤیاهایتان آزادی عمل بدهید. بگذارید در آینده پرسه بزنند اما مراقب باشید عملتان، پابه‌پای رؤیاهایتان گام بردارد تا در آخر، رؤیاها بیراهه نروند و گم نشوند.

بعدازاین همه تعقیب و گریز، پای ذهنتان بنشینید. صدای نفس‌نفس زدن‌های هرروزتان را در تلاش برای بهبود خودتان بشنوید. اجازه دهید ناکامی‌ها در حُرم تلاش هرروز‌تان، آب شوند و رنگ ببازند.

باز از نو شروع کنید. پای آگاهی‌تان هیزم بریزید تا گرم شود. هیزمی از دوستان خوب، ارتباطات خوب، کتاب‌های خوب و حس و حال خوب.

هرروز طعم افکارتان را مزه مزه کنید، عطر حال و هوایتان را بو کنید، خوب به سر و وضع درونتان نگاه کنید، رنگ امید بر آن بپاشید و دستی به سر و روی روز جدیدی که به شما پیشکش شده است، بکشید.

عضویت در کانال تلگرام ناهید عبدی

مطالب مرتبط

ذهن و مغز

انسان مکانیکی شاد

در فراسوی این شب تیره که مرا دربرگرفته به سیاهی مغاکی میام دو قطب برای روح شکست‌ناپذیر خود سپاسگزار خدایانم در شرایط طاقت‌فرسا نه پا

ادامه مطلب »

2 پاسخ

  1. من نسبت به خودم بی رحم تر شدم.
    برای رد شدن از میانمایگی

    “پای حرف های دلتان فال گوش بایستید”
    چه قدر این روزها نیاز داشتم به خوندن یه همچین نوشته ای. ممنون ناهید

  2. با سلام بقلمی که در دنیای بینهایت سکوت ، باآرامشی که گذر هر لحظه اش همچون مرهمی است بر زخم کهنه نوک مداد گمشده شکسته ای که در تنهایی ، سر در گریبان مانده ، سلام بر عطر دل انگیز مرکبی که از دوات دل تراوش می شود و بر هر ورق مچاله شده ای جان دوباره می بخشد که او هم دوباره می تواند کوچه باریکی شود برای رسیدن به دیار دوست .
    باتشکر و قدر دانی از شما سرکار خانم عبدی عزیز همیشه قلب قلمتان پر زمهر (فهمیده)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *