«ذهن بشر بهگونهای چاره ناپذیر در داستان مکیده میشود.
ما انسانها، حیوانات قصهگو هستیم. با قصهها وردی جادویی میخوانیم و آماده میشویم تا ذهن مخاطب دروغهایی را به صورت ناخودآگاه به آن اضافه کند و به حد کافی در داستان، غرق شود».
جاناتان گاتشال
لحظهای به این فکر کنید که محتوای داستانی خوب با ما چه میکند؟
مخاطب به درون قصه کشیده میشود و محتوا راهی به درون مخاطب پیدا میکند و مانند مواد اولیه برای کارخانۀ ذهن مخاطب عمل میکند. محتوا وارد ذهنش میشود و تخیل مخاطب، آن را به فراخور نیاز خود تکمیل میکند.
زبان قابلفهمی که محتوا به کمک آن با مخاطب ارتباط برقرار میکند، داستان است.
محتوای داستانی، برای چند ثانیه ما را از دنیایی که در آن هستیم جدا میکند و تا مغز استخوان، درگیر دنیای خود میکند.
چنین اتفاقی از این جهت خوشایند است که یکی از اهداف اصلی در تولید محتوا، درگیر کردن مخاطب است.
محتوای داستانی ذهن مخاطب را باز میکند و در گوشۀ دنجی از آن، خود را جا میدهد.
این محتوا احساسات خواننده را کندو کاو میکند و مخاطب به جای اینکه چنین درگیری ذهنی را ناشی از احساس خود بداند، آن را به محتوا ربط میدهد و به همین دلیل میتواند به آن اعتماد کند.
محتوای داستانی اثرگذار است، موضع دفاعی مخاطب در برابر آن کمتر است، ایجاز بیشتری دارد و البته ساده و قابلفهمتر است.
اگر جدیترین و عمیقترین کتابهای دنیا را ورق بزنید، بعید است ردپایی از داستانهای مختلف را در آن نبینید. وقتی به عنوان خواننده با چنین محتوایی مواجه میشویم، ناخودآگاه دوست داریم همچنان ادامهدار باشد و همراه کتاب بماند.
گاهی تولیدکنندگان محتوا جدیت در انجام کار را با فراغت از داستانگویی در آن، اشتباه میگیرند. به همین دلیل است که اغلب محتوایی نچسب و نخواندنی تولید میکنند.
این محتوا حس همان افرادی را به ما میدهد که مشخص است در طول عمرشان رمان نخواندهاند. لازم نیست دراینباره از آنها سؤال کنید. کافی است چنددقیقهای همصحبتشان شوید تا ببینید در محتوایی که برای یک گفتگوی ساده هم تولید میکنند، چقدر عبوس و دوستنداشتنی هستند.
کسی که برای کسب دانش بیشتر میدود، با دروازههای بزرگتری از جنس داستان برخورد میکند و با عبور از آنها، عمیقتر میآموزد.
عضویت در کانال تلگرام ناهید عبدی
پینوشت: عنوان این مطلب با الهام از کتاب حیوان قصهگو نوشتۀ جاناتان گاتشال انتخابشده است.