

از دوران دانشگاه دکتر تدین را خوب به یاد دارم؛ مانند خیلی از اساتید دیگری که چون خیلی شبیه استاد دانشگاه نیستند به یاد میمانند.
یادم هم هست خیلی از بچهها تصویر نهایی تلاششان را در دوران دانشگاه چیزی شبیه همین شبه اساتید میدیدند. انگار بهترین حالت این بود که دکترا بگیری و چیزی از فرمولها و اطلاعات به یادت نماند و تنها یک چیز برایت درونی شود. چیزی مانند شهود.
از بهترین و بیربطترین درسهایی که از دوران دانشگاه به یاد دارم و مطمئن هستم هیچوقت در هیچ کتابی و از زبان هیچ استادی آن را نشنیدم این سه مورد بود:
- خواستن و طلب کردن شهودی
- یادگیری شهودی
- اعتماد به اقدامات شهودی
حالا میفهمم وقتی درس بتنآرمه داشتیم و دکتر تدین پشت به دخترها مینشست و جواب سؤالها را با کلی بیحوصلگی و دستوپا شکسته میداد به این دلیل بود که بهتر از بعضی از ما میفهمید اگر روی آن صندلیها نشستهایم احتمالاً در حال برآورده کردن آرزوی مادری هستیم یا در جادهای یکطرفه از جامعه پا گذاشتهایم که درنهایت قرار است برچسب مهندسی را به سینهمان بزند.
با تجربهای که از او سراغ دارم حالا میفهمم این حرکت نه از سر بغض و کینه که هشداری بود برای اینکه به ما یادآوری کند هدفگذاری ما شهودی نبوده است. ما با همۀ وجود عاشق بتنآرمه و تحلیل سازه نبودیم. این هدفها برای ما درونی نشده بود.
ما عاشق برچسبی بودیم که قرار بود بعد از ۴ سال روی مدرکی بخورد که شاید در کل زندگی شغلیمان لازم نباشد ۴ بار هم آن را جایی ارائه کنیم.
یکی از بزرگترین افتخارات یکی از برجستهترین اساتید دانشگاه هم این بود که حتی یک فرمول را بهطور کامل به خاطر نداشت اما با یک نگاه میتوانست مقاومت و خطاهای سازههای ساختمانی و صنعتی را تخمین بزند.
حالا میفهمم یادگیری شهودی همان چیزی است که وجههای برتر برای چنین فردی ساخته بود نه صدها کارمندی که شبانهروز پای نرمافزارهای مهندسی، درستی تخمین و حدسیاتش را با صدها فرمول اثبات میکردند.
درس تحلیل سازه را میشد تا چند صدم اعشار و با دقت حساب کرد اما همیشه نمرات الف کلاس کسانی بودند که راهحلها را تا آخر نرفته بودند. حتی اعشاری در کار نبود. بر اساس صورت مسئله و شرایط موجود در بازار آنها تحلیل خودشان را مینوشتند نه صرفاً تحلیل سازه را.
حالا میفهمم اعتماد کردن به اقدامات شهودی چقدر باارزش است. شاید نتوانیم برای درست بودن ادعای خود دلیل و مدرک دقیق ارائه کنیم اما عمیقاً به درست بودن یا غلط بودن اقدامی باور داریم.
گاهی لازم است به این احساس اعتماد کنیم. وقتی بر سر دوراهی قرارگرفتهایم و نمیدانیم چه کارکنیم، بهترین توصیه را میتوانیم از خودمان بگیریم. از شهود خودمان و ندای قلبمان.
برخلاف آنچه به نظر میرسد من شهود را چکیدهای از تجربیاتی میبینم که در طول زندگی برای فرد به جا میماند. شهود را گره خوردن و برهمکنش یادگیریهایی میدانم که در طول زمان شکلگرفتهاند اما این قدر پیچیده هستند که شاید نتوان آنها را عددی کرد و به صورت دلیل و منطق روی کاغذ آورد.
2 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
ناهید جان خییییلی خوب نکته هارو توضیح میدی .واقعا ازت ممنونم.
این جمله خیلی عمیق و دقیقه:
“شهود چکیده ای از تجربیات است”
یاد کتاب چهار اثر فلورانس اسکاول شین افتادم. برای درک بیشتر شهود،خیلی کمک می کنه.
مرسی یار عزیز و دوست داشتنی معصومۀ جان