

قبل از هر چیز بد نیست قدری در مورد شکافها حرف بزنیم.
همۀ داستانهایی که میبینیم، میخوانیم و میشنویم پر از شکاف هستند.
راوی داستان هراندازه هم دقیق آن را روایت کند باز هم نمیتواند همۀ شکافها را پر کند.
بهعنوانمثال به شکافهایی فکر کنیم که خواننده موقع خواندن یک رمان خوب و دقیق و چند صدصفحهای با آن مواجه میشود.
خوانندۀ رمان ناخودآگاه تخیلش را به کار میاندازد و جزئیاتی را به داستان اضافه میکند تا تصاویر برایش ملموستر شود.
تُن صدای شخصیتهای داستان، خطوط چهرهشان، عطر و بویی که در فضا هست، رنگی که اشیاء موجود در صحنه دارند و جزئیاتی ازایندست، به مددِ قوۀ خلاقۀ خواننده خلق میشوند.
خواننده با این کار در نوشتن رمان دست میبرد و بخشی از آن را با ذهن خودش مینویسد تا آن را بهتر بفهمد و بهنوعی ارتباط جدیتری با قصه برقرار کند.
چرا این اتفاق میافتد؟
چون خواننده طاقت مواجهه با شکاف را ندارد.
ذهن بسیاری از ما کلیگویی را برنمیتابد و دست به کار میشود تا خلأ موجود را با تصویرسازیهای تکمیلی، قابلفهمتر و ملموستر کند.
این جریان نهفقط در رمان که در مورد هر نوع محتوای دیگری هم اتفاق میافتد.
و فرصتی برای تولیدکنندۀ محتوا ایجاد میکند تا دست به خلاقیت بزند.
اگر بخواهیم بهطورکلی انواع محتوا را به دو بخش تقسیم کنیم، میتوانیم بخشی را به محتوایی اختصاص بدهیم که پیشازاین گفته شده و برای مخاطب آشناست.
بخش دیگر محتوایی تازه، بکر، کاملاً جدید و ناآشنا برای اکثریت جامعه است.
گمان اولیه بر این است که خلاقیت را فقط میشود در تولید محتوایی تازه و بکر به کار برد. چنین محتوایی ذاتاً به دلیل جدید بودن همراه با خلاقیت است و اگر از ساختاری نسبتاً درست هم تبعت کند به حد کافی مقبول خواهد افتاد.
اما مشکل اینجاست که درصد بسیاری بیشتری از انواع محتوا، از نوع ناآشنا هستند و بسیاری از حرفها قبلاً گفته شده است.
تولیدکنندۀ محتوا مدام با این دغدغۀ ذهنی دستوپنجه نرم میکند که به دام تکرارینویسی، بدیهی گویی و مانند اینها نیفتد.
اما میتوان در شکاف بین محتوای بکر و محتوای تکراری دست به خلاقیت زد. در بهترین حالت افراد وقتی به این شکاف میرسند میخواهند روی آن پلی بزنند و با نادیده گرفتن این شکاف، به طریقی خود را به سمت دیگر طیف برسانند.
اما تولیدکنندۀ خلاق دقیقاً همینجا میایستد و شکاف موجود را خوب بررسی میکند.
شکافها جایی هستند که در آنها میتوانیم محتوایی قدیمی را به شکل محتوایی تازه ترجمه کنیم.
کار تولیدکنندۀ خلاق محتوا این است که خوب ترجمه کند و بتواند از دل یک محتوای کهنه، تازگی بیرون بکشد و آنقدر آن را بتراشد تا هستۀ درونیاش نمایان شود.
در این شکاف حقایقی نهفته است مانند اینکه چطور میشود محتوایی تکراری را به یک محتوای تازه و جذاب تبدیل کرد؟
این شکاف از آنجا ایجاد میشود که محتوای موجود همیشه با نوعی نقص همراه است. منظور نقص محتوایی نیست، منظورم نقص در برقراری ارتباط بین تولیدکنندۀ محتوا و مخاطب است.
وقتی محتوا برای مخاطب قابلاستفاده و ملموس نباشد، به نظرش نقص دارد؛ و کار تولیدکنندۀ محتوا این است که استراتژی مناسب را برای تولید محتوایی قابلفهم و قابلاستفاده برای مخاطب ایجاد کند.
چند نمونه از استراتژیهای محتوایی میتواند مواردی از این دست باشد:
- تبدیل یک محتوای سخت به محتوایی سادهتر و قابلفهمتر
- اضافه کردن تمرین و فعالیتهای عملی به محتوا برای اینکه از یک قانون کلی به شکلی قابلاستفاده برای مخاطب درآید.
- استفاده از ابزارهای گفتاری و نوشتاری برای بیشتر کردن تأثیر محتوا بر مخاطب مانند بهره گرفتن از قواعد درستنویسی و استفاده از کلمات بهتر برای انتقال پیام
- تغییر نوع محتوا بهعنوانمثال از محتوای متنی به محتوای ویدئویی
- اضافه کردن محتوای تکمیلی حاوی توضیحاتی برای سادهتر کردن محتوای موجود
- حذف زوائد و کم کردن شاخ و برگهای اضافی برای قابل روئیت شدن هستۀ اصلی محتوا
- تغییر محیط کاربردی محتوای موجود
- استفاده از انواع مثال، مصداق و ابزارهای کلامی برای انتقال هر چه بهتر پیام محتوایی
بهاینترتیب تولیدکنندۀ محتوا یک محتوای قدیمی را از زیر یوغ کلیگویی و حقیقتی کلی بیرون میکشد و به آن سلاستی میبخشد که برای مخاطب قابلاستفاده و ارزشمند باشد.
شاید خیلی چیزها پیشازاین گفتهشده باشد اما همیشه میتوان یک قدم برای فهمیدن بیشتر و برای کاربردیتر کردن یک مطلب کلی و حتی خیلی درست، برداشت.
1 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
خانم مهندس مقاله خوبی بود سایتتون همه چی داره جزء یه ویدیو آموزشی در مورد تولید محتوا یه نمونه عملی اگه داخل سایتتون بذارید عالی میشه