«بگذارید زندگی جواب خود باشد.
طبیعت کل کار را برایتان انجام میدهد. نیازی نیست خود را از طریق دیگری به دردسر بیندازید».
این جواب هوشمندانهای است که مونتنی به پرسش بالا میدهد.
قرار نیست در شرایط نابسامان، منفعلانه عمل کنیم.
همانطور که قرار نیست تکلیف کل چند دهه زندگیمان را در چند روز یا چند ماه مشخص کنیم.
اما میتوانیم با بهترین شیوۀ ممکن زندگی کنیم:
با میانهروی آگاهانه.
ازآنجاییکه نمیتوانیم رابطۀ علت و معلول را در یک کل بزرگ به هم بزنیم یا حتی نمیتوانیم به درستی بفهمیم هر اقدامی میتواند چه تغییری ایجاد کند، پس بهتر است به خودمان اجازۀ میانهرو بودن بدهیم.
به خودمان اجازه دهیم آینده برایمان گنگ و مبهم باشد.
و به طبیعت اعتماد کنیم.
میانهرو بودن، منفعل بودن نیست. زندگی هوشیارانه است.
خیالپردازیهای آرمانگرایانه ممکن است تحقق پیدا کند اما مشغول شدن مداوم به آن میتواند هزینۀ گزافی برایمان داشته باشد:
ما روزهای تکرار نشدنی امروز را برایش قربانی کردهایم.
ما به بیثباتی شرایط خو نمیگیریم.
ما به غافلگیر شدن مداوم و زیاد در مقطع زمانی کوتاه عادت نمیکنیم.
ما نقش خودمان را در سرنوشتهای بزرگ، کمتر یا بیشتر از حد معمول برآورد میکنیم.
ما یاد نمیگیریم تا قضاوتهایمان ر ا به حالت تعلیق دربیاوریم یا حداقل آنها را به صورت عمومی عنوان نکنیم.