بعضی سؤالها از پایه و اساس غلط هستند.
به این سؤال دقت کنید:
چه کارهای متفاوتی میتوانم انجام دهم تا شادتر شوم؟
این سؤال غلط است چون مفهوم آن وارونه فهمیده شده است.
در حقیقت ثابت شده است که باید شاد باشید تا بتوانید کاری متفاوت انجام دهید.
شاد بودن، نتیجه نیست بلکه دلیل اصلی برای تجربۀ شادمانی است.
شاد بودن بیشتر از اینکه به دست بیاید، خلق میشود.
همۀ این مطالب بیربط را گفتم که به غلط بودن عنوان این پست اشارهکنم.
شاید سادهترین جواب به سؤال نویسندهای که میپرسد «چه کتابی بنویسم؟» این باشد:
کتابی را که باید بنویسی، بنویس.
حالا این «باید» را چه کسی تعریف میکند؟
خودِ نویسنده.
هیچ موضوع بدی وجود ندارد. همانطور که هیچ موضوع خوبی وجود ندارد.
مهم محتوای کتاب است.
اگر نویسنده حرفی برای گفتن داشته باشد که قابلتبدیل شدن به کتاب باشد، موضوع مشخص است.
پیدا کردن موضوع کتاب بیشتر از اینکه به شرایط بازارِ کتاب و خواننده مرتبط باشد، باید به درونیات نویسنده مربوط شود.
بیشتر از اینکه نویسنده به نیاز جامعه فکر کند باید دلمشغول دغدغههای ذهنی خودش باشد که قابلانتقال به دیگران هستند.
دغدغههایی که میتوانند برای بقیه منفعتی ایجاد کنند.
پس بهتر است در پاسخ به این سؤال، به منافعی اشارهکنیم که نویسنده میتواند به خواننده برساند.
وقتی ارزش ایجادشده برای خواننده مشخص شود، پیدا کردن موضوع کتاب کار سادهای خواهد شد.
فهرست منافعی که نویسنده میتوانند برای مخاطب ایجاد کند:
- مفهوم جدیدی را در ذهن او ایجاد کند.
- مهارت، دانش یا روش متفاوتی برای زندگی کردن را به او آموزش دهد.
- راهکاری برای زندگی بهتر و سادهتر برایش فراهم آورد.
- سرگرمکننده باشد و حس خوبی برای مخاطب ایجاد کند.
- موقعیت بهتری که در کار و زندگی با یادگیری مطالب کتاب برای خواننده ایجاد میشود.
- آموزههای کتاب باعث صرفهجویی در زمان، پول، انرژی و سایر منابعی که در اختیار هر فردی قرار دارد، میشود.
- نگرش و باور جدیدی در او ایجاد میکند.
یک پیشنهاد:
چند دقیقه وقت بگذارید و ببینید برای انتقال کدام منفعت و ارزش به مخاطب آمادهتر هستید؟
موضوعی که برای نوشتن در سر دارید، از چه جهت با بقیۀ کتابهای موجود در بازار متفاوت است؟
و اگر موضوعی ندارید، فکر کنید خلق کدام ارزش در زندگی خواننده برایتان جذابتر است؟
و برای اینکه چنین منفعتی را خلق کنید چه داراییهایی میتوانید به زندگیتان اضافه کنید تا آنها را تغییر شکل بدهید و به صورت کتاب به زندگی مخاطبتان وارد کنید؟
برای ایده گرفتن میتوانید یکی از کتابهای جذابی را که اخیراً خواندهاید انتخاب کنید و فکر کنید چرا این کتاب حس خوبی در شما ایجاد کرده است؟
به دلیل ایجاد کدام ارزش در زندگیتان؟
9 پاسخ
سلام، مدتی است مطالب شما را دنبال میکنم، البته هنوز خیلی از مفاهیمی که عنوان میکنید برای من انچنان ملموس نیست اما در مجموع احساس میکنم چیزهایی به من اضافه میکند و ازین بابت بسیار سپاسگذارم. یک موضوعی را میخواستم مطرح کنم، اینکه من معمولا در لحظه کند تر از بعضی افراد تصمیم میگیرم و احساس میکنم ان اگاهی محیطی و ریکشن مناسب را با ان سرعتی که مد نظرم است ندارم. در واقع ذهن من در حالی که در تلاش هستم تا خودم را اگاه نگاه دارم به یکباره چنان با مشغله های خود درگیر میشود که ناگهان ب خودم میایم و میبینم با دوثانیه تاخیر نسبتبه اانچه لازم است مطلبی را متوجه شده ام یا اتفاقی را درک کرده ام. این موضوع هربار که اتفاق می افتد عزت نفس من را لطمه میزند و باعث میشود احساس خوبم تا حدی خراب شود. همچنین در روابط اجتماعی و کیفیت کاری من هم تاثیر گذار بوده است. بسیار ممنون میشوم اگر در این زمینه منبع مناسبی به من معرفی کنید.
همینطور دوس داشتم بدونم در کدوم شهر های کشور کلاس برگذار میکنید؟
با تشکر
سلام پژمان جان
ممنون که وقت میذاری و مطالب رو میخونی. برام خیلی باارزشه.
در مورد سرعت پایین عکسالعمل و عملکرد که بهش اشاره کردی، یاد یه سری از قوانین مذاکره افتادم.
تو بحث اصول و فنون مذاکره، پیشنهاد میکنن قبل از وارد شدن به جلسۀ مذاکره برنامهریزی کنید، اولویتهایی که قراره مطرح کنید رو مشخص کنید، حدس بزنید و تا حدی پیشبینی کنید که چه مواردی از طرف مقابل مطرح میشه و جوابهای از پیش آمادهشده داشته باشید.
دلیل همۀ این توصیهها اینکه که ثابتشده تو جلسه این قدر تنش و استرس بالاست که مدیریت کامل و صددرصدی ذهن و فکر عملاً تا حدی غیرممکن میشه.
فکر میکنم مصداق این قاعده رو میشه تو رابطههای معمول زندگیمون هم ببینیم.
اینکه برای وارد شدن به هر بحث و گفتوگویی، از قبل براش آمادگی داشته باشیم؛ و وقتی وارد بحث شدیم بدونیم که تا حدی دیره که تمام و کمال ظاهر بشیم و بهترین خودمون رو نشون بدیم.
پژمان جان فکر میکنم چیزی که میتونه کمککننده باشه اینه که یه سری ابزارها رو به زندگی مون اضافه کنیم که به ما اجازه بده تو موقعیتهای مختلف، قویتر ظاهر بشیم. یکی از این ابزارهای بهشدت کاربردی، مطالعه کردنه.
مطالعه کردن مطالبی که دوست دارید یا حتی مطالب کاملاً بیربط، مطالعه کردن روی سایت یا کتابهای کاغذی، درسته که تأثیرگذاری متفاوتی ایجاد میکنه اما به هر حال مفیده.
حداقل مزیت مطالعه کردن اینه که دامنه لغات ما رو بالا میبره، تجربههای مختلف زندگی رو برامون ترسیم میکنه، قدرت تحلیل و بررسی ذهن رو بالا میبره، قدرت تصویرسازی رو بهشدت زیاد میکنه، به ما داستانگویی رو ناخودآگاه یاد میده و همۀ اینها درنهایت منجر به این میشه که شخصیت قویتری برای خودمون بسازیم.
اعتمادبهنفس و عزتنفسی که تو حرفات بهش اشاره کردی، دلیل خیلی مهمیه برای اینکه سرعت تطبیق دادن خودمون با شرایط زیادتر بشه. ارتباطات خوب، مطالعه کردن، نوشتن، افزایش مهارتهایی که دوستتر داریم، همۀ اینها به افزایش عزتنفسمون و درنهایت داشتن عکسالعمل مناسب تو موقعیتهای مختلف، کمککننده است.
ممنونم خانوم عبدی، چندباری کامنتتون رو خوندم و فکر کنم بازم لازمه بارها بخونم تا بهتر درکش کنم، به خاطر وقتی که میزارید و ارزشی که برای مخاطبان سایت قائل هستید بسیار ممنونم.
ممنون از شما که وقت میذارید و دمطالب رو دنبال می کنید دوست عزیز
لذت بردیم. تشکر
سلام و ممنون از شما و از سایت خوبتون.
سرکار خانم عبدی دانا و پخته. راستش من ایده ای پیدا کردم. و دوست دارم بنویسمش و کتابش کنم. البته اولین بارم هست که در این زمینه میخوام کتابی بنویسم. اما تنها ترس و سوالم اینه که آلان در جامعه ای که مردمانمون متاسفانه زیاد اهل مطالعه و کتاب خواندن نیستند. هزار هم ایده و موضوع کتاب من خوب باشه. اما میترسم بازار و فروش نداشته باشه. چون جدا از اهداف اصلی من برای نوشتن این کتاب. بعد فروش. و مالیش هم برام مطرح هست. ممنون میشم اگر راهنمایی کنید.
سلام. من میخواهم کتاب شعر بنویسم آیا درآمد دارد برایم ممنون میشم جواب بدید
مطالب جدید و مفیدی برای من بود که به دنبال پاسخ سوالم می گشتم. سپاس فراوان از شما و رهنمودهای بجا و سازنده تان