در روزگار فعلی، هر چه پیشتر میرویم به حجم بیشتری از خلاصهنویسی و خلاصهخوانی روی میآوریم.
طوریکه میخواهیم در اندک زمان موجود، بیشترین فعالیت ممکن را انجام دهیم.
با زندگی در دنیای خلاصهها، عموماً خروجیهای عمیقی حاصل نمیشود.
تا کتابی را کامل مزهمزه نکنیم، نمیتوانیم به منظور واقعی نویسنده و دنیای افکارش نزدیک شویم.
عموم مطالبی که در تلگرام و اینستاگرام منتشر میشود از خلاصهشدهترین انواع محتوا هستند.
شنیدن خلاصه داستانها لذتبخش هستند، اما تا داستانی را با تمام وجود نزیسته باشیم، نمیتوانیم به چرایی وقایع پی ببریم.
شنیدن خلاصۀ سخنرانیها خوب است اما تا زمانی که در جلسهای حضور نداشته باشیم حق مطلب بهخوبی در ذهن ما ادا نمیشود.
حجم زیادی از دریافتهای ما، از احساس جاریشده در وقایع حاصل میشود. از شنیدن کامل حرفها، حضور کامل در کلاسها و سخنرانیها، دیدن کامل رویدادها، بازی کامل نقشها و خواندن تمام و کمال کتابها.
با خلاصهبرداری اغلب اوقات، احساس ناب عمیقشدن را قربانی کوتاهی زمان میکنیم.
اما برخلاف تمام موارد بالا، در اکثر اوقات، خلاصه حرف زدن خوب است.
3 پاسخ
یک آدم را،
یک کتاب را،
یک روستا یا شهر را،
حتی یک کلمه را،
یک «گاه» و یک «آن» را،
باید زندگی کرد، مزه کرد، با عمقِ جان درک و لمس کرد.
.
دنیای پرسرعت امروزین، ما را فریب داده است،
ما پای آدم ها، کتابها و کلمات باید بنشینیم،
در کوچه به کوچه های یک ده یا شهر قدم بزنیم،
و یک «گاهِ زیبا» را باید با همه ی مقدمه و موخره اش احساس کنیم،
تا زیستن را زندگی کرده باشیم.
چقدر زیبا بود سجاد جان
در تکمیل متن زیبات، دست نوشته ای از شاملو:
اهمیت و ارج زندگی در خلاصه بودنش است.در همین است که موقت و کوتاه است. که تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان دهی و آنجا انسانیت است.
آنقدر به چیزهای سریع و راحتالحلقوم عادت کردیم که حتی خودمان هم قربانی شدیم. فست فود، خلاصه کتاب، جنبش میکروبلاگینگ، خلاصه سخنرانی، چکیده مطالب، کتاب صوتی، غذاهای آماده و…
ما علاقه عجیبی به سرعت داریم. حتما تا حالا دقت کردهاید که مردم در مترو همیشه عجله دارند. برای چه؟ نمیدانم. اما این را میدانم که در همان مترو و با دقت در همین مردم و رفتارهای آنها، شگفتیها و زیباییهای زیادی وجود دارد.
با احترام
یعقوب!