رفتم بودم نمایشگاه کتاب.
توی مسیر با رانندهای حرف میزدم که از کتابخوانهای سابقِ دلزده بود.
میگفت بهتر نیست بهجای سوزاندن اینهمه درخت و درست کردن کتابهایی که هیچکس نمیخواند، بیشتر به جنگلها برسیم؟
برایش از قدرت ادبیات گفتم. از داستان پاسترناک برایش مثال زدم که چطور قلمش و داستان کتابش (دکتر ژیواگو) یکتنه علیه استبداد روسیه ایستاده بود.
برایش از قدرت شعر نیما یوشیج مثال زدم که چطور میتواند دریچههایی از فهم و دلواپسیهای انسان گونه را در ذهن باز کند و به یکزبان مشترک بین آدمها تبدیل شود.
از قدرت کتابهای غیرداستانی گفتم که چطور میتواند سرنوشت کار و زندگی آدمها را تغییر دهد.
رسیدم به نمایشگاه.
ولعِ دیدن و ورق زدن کتابها با گشتی کوتاه بهیکباره مثل غروبی که بیخبر میرسد و نمیفهمی کِی شب شد، یکدفعه تمام شد.
بعضی از کتابها را نگاه کردم و تلی از حرفهای تکراری را دیدم که با تغییر جلد و کمی تغییر اسم کتاب، مرتب تکرار شده بود.
یاد حرف راننده افتادم.
در این تلنبار کتابهای زرد، بیراهههای زیادی را دیدم. اینکه چطور کتاب خواندن خودش میتواند به یک دام تبدیل شود.
سؤالها در مغزم رژه میرفتند.
اینهمه کتاب تا چه اندازه توانستهاند ما را انسانتر کنند؟
چرا تا این حد به دام تکراری گویی و تکراری فهمیدن افتادهایم؟
فروید راست میگفت وقتی از جبرِ تکرار حرف میزد.
خیلی وقتها برای بیشتر دانستن به سراغ چیزهایی میرویم که از قبل میدانستیم.
پس کتابهایی را میخریم که دانستههای قبلیمان را تائید کنند.
و خودمان را مرتب تکرار میکنیم.
و کجای این رنگی از یادگیری و رشد دارد؟
دیدم اگر ندانی چرا میخوانی و ندانی چطور بخوانی و ندانی چه بخوانی، چقدر راحت در سراشیبیِ توهمِ دانستن میافتی.
و فهمیدم کتاب خریدن هنر است. چون باید از بین اینهمه کتابِ انتخاب نکردنی، کتابهای معدودی را پیدا کنی که ارزش خواندن داشته باشند.
و با دیدن کتابهای خوب باز به حرف خودم رسیدم.
یک کتاب خوب میتواند سرنوشت یکعمر زندگی ما و خیلی از انسانهای اطرافمان را تغییر دهد.
قطعاً اگر بیشتر و بهتر میخواندیم، به آدمهای بهتری تبدیل میشدیم.
و خانوادههایمان هم.
و روابطمان هم.
و کشور و دنیایی که در آنیم هم.
حتی اگر دغدغۀ بهتر کردن دنیا را نداریم، ارزش این را داریم که دلمشغول بهتر شدن خودمان بمانیم.
سوزاندن درختی بهقدر بیشتر شدن فهم و آگاهی یک انسان، هزاران بار فضای بهتری برای نفس کشیدن ایجاد میکند.
ما در فضای سرشار از آگاهی، بهتر نفس میکشیم.
ده کتابی را که خواندهام و برایم خیلی ارزشمند هستند را معرفی میکنم.
شاید خواندنش برای شما هم مثل من جذاب و راهگشا باشد:
- به عقب نگریستن اورفئوس / نوشتۀ بختیار علی / نشر افراز
- ۱۲ قانون زندگی / نوشتۀ جردن پیترسون/ نشر نوین
- لبخند با یک مغز اضافه / نوشتۀ دانیل کلاین و تامس کت کارت/ انتشارات سوره مهر
- ادبیات علیه استبداد / نوشتۀ پیتر فین و پترا کووی / نشر ثالث
- تفکر انتقادی / نوشتۀ ریچارد پل و لیندا الدر / نشر اختران
- ظلم، جهل و برزخیان زمین / نوشتۀ محمد قائد/ نشر طرح نو
- هنر ظریف رهایی از دغدغهها / نوشتۀ مارک منسون / نشر میلکان
- ساده شناسی / نوشتۀ مارک جوینر / انتشارات فرهنگ جاوید
- حیوان قصهگو / نوشتۀ جاناتان گاتشال / نشر مرکز
- مجموعه اشعار نیما یوشیج
6 پاسخ
سلام. از کتابهای دیگری که پیشنهاد کرده اید چیزی نمی دانم و نخوانده ام، اما از نيما یوشیج هم شعرها و هم بخشی از نوشته هایی غيرشعري او را خوانده ام. حرفهایش جدا از ادبیات، درباره ی زندگی ست؛ زندگی ای که باید تغییر کند و آدمهایی که باید خودشان را برای این تغییر بسازند. حرف های نيما یوشیج همیشه خواندني هستند .
آره دقیقا همین طوره که میگی.
شعرهای نیما رو میشه بارها و بارها خوند و هر بار چیز تازهای ازش یاد گرفت.
شعرهای نیما معجزه است.
با سلام خانم عبدی ،
فایل شماره ۵ از سری ۳۰
اتیکت رفتاری برای فرد کاریزماتیک
را نمیتوانم باز کنم ،اما فایل های
قبلی همه باز و اجرا شدند.
با سپاس
سلام سینا جان
مرسی که اطلاع دادید.
مشکلش حل شد و فرمت فایل تغییر کرد.
مرسی از همراهیت
چه زیبا و چه افتخارافرین مینویسی بانوی فرهیخته ی خوش ذوق. آشنایی با امثال شما، برای من انگیزه و اشتیاق برای شروع راه نویسندگیه و باور به اینکه روزی من هم میتونم خوب بنویسم. پایدار و برقرار باشی
ممنون از لطفت شیوای نازنین
بر این باورت پایدار باشی و امیدوارم با جدیت به نوشتن فکر کنی عزیزم