«تَلی از کارهای پشت گوش انداختهشده»
صحنهای است که گاهی با آن مواجه میشویم و حتی جرئت نگاه کردن به آن را نداریم. کارهایی که به بهانههای ریز و درشت، انجامشان را به بعد موکول میکنیم.
«میدانم باید چه کنم اما نمیتوانم»
اغلب اوقات هم مشکل از این نیست که نمیدانیم باید سراغ انجام دادن کدام کار برویم و یا توانایی برنامهریزی نداریم. اتفاقاً برعکس، اینقدر مسیر برایمان روشن است که دقیقاً میدانیم اگر دستبهکار شویم تا سالها بعد چه نتایجی در انتظارمان خواهد بود اما بازهم نمیتوانیم دستبهکار شویم و اقدامی برای این کارهای عقبافتاده انجام دهیم.
مدتها بود که به شکلهای مختلف، از افراد متفاوت دربارۀ این موضوع میشنیدم. از کسانی که در حوزۀ کاری خود افرادی موفق بهحساب میآمدند تا آنهایی که به همین یک جمله آویخته بودند و آن را بهانهای کرده بودند برای هیچ کاری نکردن.
«اهمالکارها، خوشبینهای ناراحتی هستند»
آدمهایی که همیشه دیر میکنند، عموماً افرادی خوشبین و امیدوار هستند. آنها همواره احساس میکنند قادر به انجام دادن کارها در آخرین دقایق ممکن هستند.
قابلدرک است که کیفیت کار این افراد درنهایت نهچندان رضایتبخش است و نه امیدوارکننده؛ اگر نخواهیم بگوییم که عموماً نتیجۀ کارشان بدترین است.
البته خوشبینی این افراد مادامی پابرجاست که به زمانهای پایانی نزدیک نشده باشند و هنوز طعم شکست و ترس را نچشیده باشند. بهمحض اینکه زمان انجام دادن کار کوتاه میشود، خوشبینی جای خودش را به خودسرزنشی میدهد و امیدی که تا دیروز وجود داشت واهی به نظر میرسد.
به نظرم همین موضوع باعث میشود اهمالکارها در سه دستهبندی کلی قرار بگیرند:
«کجای طیف اهمالکاری ایستادهای؟»
- کسانی که اهمالکار بودن خود را پذیرفتهاند و رنج چندانی از این موضوع نمیبرند.
- کسانی که این ویژگی خود را میتوانند کنترل کنند و نظم شخصی بالایی دارند. به همین دلیل از اهمالکاری ضررهای بزرگی نمیبینند.
- کسانی که میدانند اهمالکاری دارند و از این موضوع رنج میبرند و نمیتوانند برایش کاری انجام دهند.
همۀ آدمهای روی کره زمین اهمالکاری دارند. برای همۀ ما بارها و بارها پیشآمده که کارهای زیادی داشته باشیم که مدام پشت گوش میاندازیمشان و قادر نیستیم آنها را در موعد مقرر به سرانجام برسانیم؛ اما تفاوت ما، در میزان کنترلی هست که روی این ویژگی خود داریم.
برای بعضی افراد که این ویژگی از کنترل خارج شده، میشود بهسادگی دید که چطور بخشهایی از زندگیشان مختل شده و چه رنجی از این بابت میبرند. روی صحبت من در این دوره بیشتر با افرادی است که در گروه سوم قرار دارند.
هر چه دراینباره بیشتر میشنیدنم، کنجکاوتر میشدم و بیشتر دوست داشتم برای کمک به کسانی که از این موضوع رنج زیادی میبرند کاری انجام دهم.
این شد که به طراحی این دوره فکر کردم. در اینجا، تجربیات خودم را با اطلاعاتی که در این زمینه به دست آوردم تلفیق کرده و حاصل آن را در قالب محتوایی ویدیویی به همراه یک کتاب کار ارائه دام.
«صورتمسئلۀ اهمالکاری»
هر چه بیشتر پیش رفتم و بیشتر تحقیق کردم و با افراد بیشتری مصاحبه کردم، متوجه شدم ریشۀ بسیاری از اهمالکاریای ما به روشن نبودن صورتمسئله برمیگردد.
همانطور که اولین قدم برای کنار آمدن با خیلی از مسائل و حل بسیاری از مشکلات، داشتن شناخت و آگاهی است، گمان میکنم راهکار مؤثر غلبه بر اهمالکاری را هم تا حد زیادی میشود در روشن کردن صورتمسئله جست.
در این دوره تلاش کردهام تا صورتمسئلۀ اهمالکاری را تا حد ممکن شفاف کنم تا بهواسطۀ آگاهی تازهای که از این راه فراهم میشود، بتوان قدمی برای کنار آمدن با ویژگی برداشت.
«این دوره تلفیقی هست از صورتمسئله و راهحل»
بخشی از محتوای دوره را برای ریشهیابی مسئلۀ اهمالکاری اختصاص دادهام تا حداقل برای خود فرد روشن شود که اگر «میداند باید چه کند اما نمیتواند» دلیلش چیست و موضوع را باید در کجا جستجو کند.
از طرفی، بعد از پی بردن به ریشهها و علل آشکار و پنهان اهمالکاری، راهکارهایی پیشنهادشده است تا به کمک آنها فرد بتواند این ویژگی را تحتت کنترل درآورد، آن را در مسیر درست هدایت کند و در بهترین حالت، حتی از این ویژگی به نفع پیشبرد هر چهبهتر اهدافش استفاده کرده و از آن فرصت بسازد.
موضوعاتی که در این دوره به آنها پرداخته شده است:
- انواع اهمالکاری
- ریشهیابی اهمالکاری
- تغییر مدلذهنی اهمالکاری
- محدود کردن
- تغییر محیط
- پرورش عادتهای سازنده
- غلبه بر کمالپرستی
- ایجاد تعهد اولیه و رو به عقب حرکت کردن
- دوری از فضای دیجیتال
- خردهکنشها
- سیستمسازی
- عمومیسازی و ایجاد تعهد بیرونی
«چراییِ طراحی این دوره»
بعدازاینکه مدتی بر این مسئله تمرکز کردم، برایم محرز شد که دلیل خیلی از کارهایی که پشت گوش میاندازیم، چیزهای سادهای هستند که همین ساده بودن و مشخص بودن آنها مانع از دیدن درستشان میشود. حالا اگر قدرت درک و استفاده از این موارد ساده را داشته باشیم، آنوقت است که میتوانیم کارهای زیادی را انجام دهیم که شاید تا پیشازاین، تصورش هم برایمان مشکل بود.
بهشخصه یکی از دلایل بزرگ رشد، پیشرفت و رضایت فردی را همواره در «نظم زندگی» جستجو میکنم.
جایی که نظم حضور جدیترین دارد، آدمها حس و حال بهتری را تجربه میکنند.
طراحی این دوره برای من وظیفۀ زیبایی بود چون آن را قدمی در راه دعوت به این نظم میبینم.
یقیناً اگر هرکدام از ما اهمالکاری کمتری داشتیم، جسورانهتر و بهتر زندگی و کار میکردیم.
امیدوارم این دوره فرصتی باشد برای لحظاتی تأمل بیشتر دربارۀ خودمان، عملکردمان و نسبتی که با نظم جهان داریم و البته فرصتی باشد تا به کمک راهکارهای ارائهشده در آن، قدمی برای بازگرداندن خودِ متعالیتر و جسورترمان برداریم؛
و بیشتر از پیش دست به اقدامِ بهموقع بزنیم:
تهیۀ دورۀ اهمالکاری
یک پاسخ
سلام خانم عبدی
ممنونم از دوره آموزشی خوب و عالی از هرجهت.
تا اینجا که من دوره را گوش کردم و تقریبا تمرینات رو تا اینجا انجام دادم.و می تونم بگم باعث شده من دوباره زندگی کردن رو شروع کنم.(مادامی که در زمین زندگی بازی می کنیم باید حرکت کنیم و .هرچند خنده دار به نظر می رسه)
(ما ناگزیر هستیم از مورد نقد قرار گرفتن وتعهد بیرونی ایجاد کنیم تا روش درست برای کارهامون ایجاد کنیم).
ویه جای فرمودید که ما باید به گروهی وتیمی بپیوندیم که در آن احساس تعلق کنیم.
جالبه که در یکی از کتابهای تخصصی روانشناسی بعنوان ناهنجارهای کودک و نوجوان می خواندم، اولین نیاز اساسی انسان که از بدو تولد همراه انسان هست وباید تامین شود احساس تعلق داشتن است .وجالبه که وقتی ناهنجارهای کودکان و نوجوانان رو مرور می کردم مثل خشم در کودکان ،دزدی،دروغگویی،اضطراب،و …به علت تأمین نشدن احساس تعلق در دوران نوزادی است.و به عقیده من عدم احساس تعلق در بزرگسالی منجر به ناامیدی و مرگ در افراد می شود.