«درشکهای تق و لق در جادهای که هنوز کوبیده نشده، در میان چشماندازهای تنک و بیکران الجزایر در حرکت است. تنها نور آن شب بارانی، فانوس درشکهچی است.
زوجی که در درشکه نشستهاند، عجله دارند. زن درد زایمان دارد. مقابل خانهای در یک مزرعه در دهکدهای بسیار کوچک توقف میکنند. در آشپزخانه، تشکی کنار آتش میاندازند. هوا بوی ویرانی و فقر میدهد.
کودک در آن شب در اواخر پاییز 1913 با کمک یک زن عرب و خانم مسئول غذاخوری زراعی، کنار آتشِ در حال جرقه زدن به دنیا میآید. اولین نشانههای زندگی او شبیه «قرچ قرچ زیرزمینی» است «مانند صدایی که بعضی از یاختهها در زیر میکروسکوپ دارند.» بچه قنداق میشود و او را در لباس چرکها قرار میدهند. چهرۀ مادر نورانی شده است. این را پسرش بعدها ادعا خواهد کرد.»
چندخطی از زندگینامۀ آلبرکامو را خواندیم. شرحی از تولدش و حال و هوایی که بر فضای آن سالها حاکم بوده. همین چند خط، به دلیل داشتن زبانی دلنشین و جذاب، ما را برای خواندن ادامۀ کتاب مشتاق میکند.
آنچه یک کتاب زندگینامۀ خوب را از دیگر کتابهای مشابه جدا میکند بههیچعنوان اتفاقی نیست. نوع نگاه ما به نوشتن کتاب، در کیفیت و محبوبیت اثر تأثیر زیادی میگذارد. در نوشتن کتابهای زندگینامه، نکاتی وجود دارد که رعایت آنها به جذابیت و خواندنی شدن هر چه بیشتر اثر کمک میکند.
در اینجا به تعدادی از این نکات اشاره میکنم:
نکته 1 | نوع نگاه به کتاب زندگینامه
خواندن کتابهای زندگینامه میتواند سرگرمکننده و به همان اندازه آموزنده باشد.
یک کتاب زندگینامۀ خوب، ما را در شکاف بین داستان و غیر داستان قرار میدهد. در این اثر، ما داستانی واقعی را میخوانیم و درعینحال، به سبب جدا شدن از اکنون و ورود به جهانِ شخصیِ فردی دیگر، واقعیت را از دنیایی متفاوت به تماشا مینشینیم.
کتابهای زندگینامه از ارزشمندترین آثاری هستند که خلق میشوند. مهمترین دلیلش این است که با خواندن این کتابها میشود آموزش و یادگیری را به شکل عمیقی تجربه کرد چراکه این آثار، ما را از نزدیک در مواجهه با دستاوردهای یک زندگی ِ زیسته قرار میدهند. دستاوردهایی که کمترین هزینه برای به دست آوردنشان، روزهای عمر زندگی یک فرد است. از طرفی کتابهای زندگینامه قصهای از یک زندگی واقعی را روایت میکنند که برای همۀ خوانندگانی که ذاتاً و ناخودآگاه عاشق شنیدن داستان هستند، لذتبخش و سرگرمکنندهاند.
گاهی که یک کتاب زندگینامۀ خوب را میخوانیم، مانند این است که آیینهای در مقابل خود قرار داده باشیم و همزمان با خواندن زندگیِ فردی دیگر، زندگی و دنیای فکری خود را عمیقتر و جدیتر به تماشا بنشینیم.
درست است که داریم زندگی شخصی دیگر، کیلومترها دور از خودمان را میخوانیم، درست است که شخصیتها، مکان و زمان، فرسنگها از ما فاصلهدارند، درست است که زبان کاراکترها متفاوت از ماست اما اینقدر در این کتابها زندگی هست و اینقدر حقیقی هستند که میشود چون آینهای در آنها نگریست و بهواسطۀ تجربیات مشترکی که در این آثار یافت میشود و یا به دلیل درک مشترک و حس همدلی که ایجاد میکنند، خود را به تمامیت در آنها دید.
پس نوشتن یک کتاب زندگینامه، به بازی گرفتن بیهودۀ کلمات نیست. تلاش برای متقاعدسازی خواننده تا حرف خود را بگوییم و او را به دنبال خود بکشانیم نیست. این کتاب همانطور که از اسمش پیداست، عینِ زندگیست. با همۀ فراز و نشیبهایش. با همۀ قصههای افتانوخیزانش که از تجربه و احساس و تلاش و صبر و شادمانی و غم و موفقیت و شکست در کنار هم حکایت دارد.
در کتاب زندگینامه، برشی از جهان هستی را که در خدمت دیگری بوده میخوانیم و با خواندن چند کتاب زندگینامه، هر بار بخشی از دنیا را با همۀ تفاوتهایش، در ذهن و زندگی فردی دیگر تجربه میکنیم.
وقتی یک زندگی واقعی را در قالب زندگینامه به تماشا مینشینیم، پالایش روحی و پی بردن به حقایق هستی و بازیهای زمانه را بهتر از هر زمان دیگری درک میکنیم.
نکته 2 | خوب نوشتن بهشرط خوب خواندن
برای نوشتن یک کتاب خوب زندگینامه، باید نمونههای متعددی از بیوگرافی را بخوانیم.
نوشتن همیشه و در هر شرایطی، همراه خواندن است. اگر قصد نوشتن یک کتاب زندگینامۀ خوب را داریم، در وهلۀ اول لازم است خوب بخوانیم و با روش نوشتن این نوع کتابها آشنا شویم.
در کتابهای زندگینامه جواب بسیاری از سؤالاتی که داریم را پیدا میکنیم. سؤالاتی دربارۀ:
- سبک نوشتن
- نوع شروع کردن کتاب
- نحوۀ شرح دادن موضوعات و وقایع
- شیوۀ پرداختن به جزئیات
- روش استفاده از کلمات و برای بیان هر چه بهتر ماجرای کتاب
- شیوۀ داستانسرایی و قصهپردازی
واقعیت این است که تا وقتی به تعداد کافی کتابهای خوب این حوزه را نخوانیم و البته به چشم یک نویسنده آنها را با جزئیات بررسی نکنیم، نخواهیم توانست کتاب خوبی بنویسیم.
با توجه به اهمیت خواندن برای نوشتن، در اینجا چند کتاب زندگینامۀ خوب را معرفی میکنم:
- کتاب آرمان سادگی | زندگینامۀ آلبرکامو | نوشتۀ ایریس رادیشن | نشر ثالث | ترجمۀ مهشید میرمعزی
- کتاب زندگینامۀ بنجامین فرانکلین | نشر صدای معاصر | ترجمۀ بهنام چهرزاد
- کتاب زندگینامۀ گابریل گارسیا مارکز | نوشتۀ جرالد مارتین | نشر ققنوس | ترجمۀ بهمن فرزانه
- کتاب زندگینامۀ استیو جابز | نوشتۀ والتر ايساكسون| ترجمۀ پرناز صديق راد
نکته 3 | قدرت بازنویسی
خلاقیت در نوشتنِ قصۀ زندگی سهم نویسنده است.
«چهگوارا خیلی قبل از آنکه در سراسر جهان مشهور شود، پسربچهای بود که در دهکدهای در کلمبیا، به داستانهایی که پدربزرگ برایش تعریف میکرد گوش میداد؛ داستان جنگی که «هزار روز» طول کشیده و در پایان آن، خود مرد هم شکست خورده بود. داستانهایی مملو از افتخارات زمانهای دوردست. داستانهایی از قهرمانان و روستاییها.
و پسربچه درک میکرد که عدالت در همهجا یکسان نیست. در این جهان، حق به حقدار نمیرسد و ایدئالهایی که در سر بسیاری از مردان و زنان وجود دارد، میتواند به سهولت از خاطرشان زدوده شود. مگر آنکه «امیدها» در حافظۀ کسانی بر جای بماند که زنده بمانند و بلد باشند تعریفشان کنند.»
از جرالد مارتین
خلاقیت همان اندازه که سهم داستان است سهم قوۀ تخیل نویسنده هم هست. میشود یک داستان واحد را به هزار شیوه تعریف کرد اما تعداد انگشتشماری از این آثار هستند که مخاطب را جذب میکند.
برای خلاق بودن و خلاقانه نوشتن، چارۀ کار در زیاد خواندن و زیاد نوشتن است. تمرین برای نوشتن و بازی با کلمات است که ذهن نویسنده را پویا و پخته میکند.
این است که بازنویسی مهم میشود. در بازنویسی، فرصتی هست تا جملات و حتی تکتک کلمات به شیوهای تغییر کند که پیام موردنظر با کیفیت هر چهبهتر به خواننده منتقل شود.
- با تغییر دادن افعال و عبارات
- با استفاده کردن از آرایههای ادبی مثل تشبیه و استعاره و قیاس
- با تغییر دادن لحن و سبک نوشتن
- با استفاده از زبان طنز
- با استفاده از جزئیات و تشریح شفاف صحنهها
یک محتوای بیروح را میشود خواندنی و جذاب کرد.
بازنویسی قدرت تغییر دادن یک متن ساده و بیروح را به یک اثر شگفتانگیز و خواندنی به ما میدهد. اصل مهم در بازنویسی، داشتن اطلاعات ویرایشی و صبوری است.
نکته 4 | شفاف کردن هدف از نوشتن کتاب و شناخت مخاطب
در وهلۀ اول باید هدف از نوشتن مشخص شود.
شناخت مخاطب برای نوشتن هر نوع کتابی خصوصاً کتاب زندگینامه، بسیار مهم است.
وقتی بدانیم قرار است برای چه گروهی از مردم بنویسیم و قصد داریم این کتاب را به دست چه کسشانی برسانیم تا بخوانند و از آن تأثیر بگیرند، آنوقت دربارۀ جزئیات نوشتن، ساختار و فرم نویسندگی، لحن کتاب، توالی اتفاقات و نحوۀ شرح ماجراهای مختلف، بهتر تصمیم خواهیم گرفت.
برای نوشتن کتاب زندگینامه، سؤالاتی ازایندست ممکن است به ذهن نویسنده خطور کنند:
- چه ماجراهایی را باید تعریف کنم و از چه اتفاقاتی بهتر است فاکتور بگیرم؟
- چطور شخصیتها را معرفی کنم؟
- پیام اصلی کتاب من چیست؟
- این کتاب را در چه حجمی بنویسم؟
- برای انتشار کتاب از کجا و با چه روشی اقدام کنم؟
- توالی ماجراهای کتاب بهتر است چگونه باشد؟
وقتی مخاطب کتاب را مشخص میکنیم، جواب این سؤالات را خواهیم فهمید.
مشخص کردن مخاطب کتاب، جهتگیری کلی برای پی بردن به لحن کتاب، شیوۀ توضیح اتفاقات، نحوۀ شرح دادن ماجراها و فرم نوشتن را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار میدهد.
ممکن است یک نفر دست به نوشتن زندگینامۀ خود بزند و بخواهد این اتوبیوگرافی را برای اعضای خانوادهاش بگذارد. مخاطب در اینجا افرادی هستند که احتمالاً با موضوعات اصلی کتاب آشنایی دارند و همین باعث میشود نویسنده با روش خاصی به شرح و بسط ماجراهای مختلف بپردازد.
یا ممکن است مدیر یک کسبوکار بخواهد زندگینامهاش را بنویسد و هدفش این باشد که موفقیتها و شکستهای کاری را در این کتاب پررنگتر از وقایع دیگر عنوان کند. در اینجا مخاطب کتاب احتمالاً قرار است بخشهای کاری را پررنگتر از زندگی شخصی نویسنده ببیند. البته اینجا به بحث هدفگذاری در نوشتن کتاب هم برمیگردیم و متوجه میشویم نوع مخاطب و هدف از نوشتن است که چندوچون آن را مشخص میکند.
پس همانطور که میبینیم درست و غلطی در کار نیست. هدف از نوشتن کتاب، مخاطب و پیامی که قرار است بهواسطۀ کتاب منتقل شود، در نوشتن تکتک واژههای آن سایه میاندازد.
نکته 5 |درونمایه و مفهوم کلی کتاب زندگینامه
پیام اصلی کتاب باید در قالب یک تا چند جملۀ کوتاه قابلبیان باشد.
نویسندۀ کتاب باید بتواند پیام مهمی که در ذهن دارد را در قالب چند جملۀ کوتاه بیان کند. این نشان میدهد که جهتگیری کلی اثر برای خودِ نویسنده تا چه اندازه شفاف است. مسلماً میزان این شفافیت، با میزان درک اثر و قدرت تأثیرگذاری بر خواننده ارتباط مستقیم دارد.
پیام اصلی کتاب و مفهوم کلی آن همچون ریلی است که قطارِ کلمات و جملات را در مسیر خود هدایت میکند بدون اینکه اجازۀ خروج گاهوبیگاه را به قلم نویسنده بدهد.
چون در نوشتن کتابهای زندگینامه بسیار پیش میآید که در برگزیدن صحنهها، اتفاقات و شرح دادن انواع ماجرایی که وجود دارد دچار شک و تردید شویم، پس باید سنگِ محکی وجود داشته باشد تا به کمک آن بتوانیم اتفاقات مربوطتر را جدا کنیم و از بسیاری از وقایع نامربوط با مفهوم کلی کتاب، چشمپوشی کنیم. این سنگ محک همان پیام اصلی است که نویسنده موقع تعیین هدفش از نوشتن کتاب زندگینامه در سر دارد.
پس قبل از نوشتن کتاب به این فکر کنیم که:
- این کتاب قرار است چه احساس و هیجاناتی را در ذهن مخاطب برانگیزاند؟
- کتاب حاوی چه درسهایی برای خواننده میتواند باشد؟
- چه تصویری از شخصیت اصلی کتاب قرار است در ذهن مخاطب شکل بگیرد؟
- بعد از خواندن این کتاب، چه تغییری قرار است در زندگی مخاطب ایجاد شود؟
- آیا این کتاب صرفاً برای سرگرمی نوشته میشود یا قرار است ارزشی را به زندگی مخاطبش اضافه کند؟
نکته 6 | هنر سؤال پرسیدن در مصاحبۀ زندگینامهنویسی
در نوشتن زندگینامه برای دیگران، کیفیت سؤالات بسیار مهم است.
برای کسی که به نوشتن زندگینامۀ خودش مشغول است و یا فردی که قرار است زندگی دیگری را بنویسد، نوع سؤالاتی که باید مطرح شود تا مسیر شکلگیری کتاب، اصولی و درست پیش برود، میتواند از دغدغههای اصلی باشد.
پرسیدن سؤالات درست هنر است چون بهترین راه برای رسیدن به جوابهای درست و انتخاب محتوای مناسب برای کتاب، به کیفیت پرسشهای نویسنده بستگی دارد.
پرسیدن سؤال درست هم هنر است و هم بسیار مهم اما همانطور که گفته شد، در وهلۀ اول، باید هدف اصلی از نوشتن کتاب، مخاطبان کتاب و همینطور پیامی که میخواهیم با این کتاب به مخاطب منتقل کنیم مشخص شود. وقتی اینها معلوم باشد، آنوقت احتمالاً سؤالات درستتری هم خواهیم پرسید.
برای نوشتن زندگینامۀ دیگری، اگر قرار است در جلسۀ مصاحبه راجع به چندوچون سؤالاتی مطرح شود، بهتر است پیش از رفتن به سراغ پرسشهای اصلی، از فرد خواسته شود تا شرحی کلی از زندگی خود را مطرح کند. همین ماجرای کلی، سؤالات تازه و مربوطتری را در ذهن ایجاد میکند.
ضمن اینکه وقتی فردی به شرح دادن زندگیاش با نگاهی کلی مشغول است، خودآگاه یا ناخودآگاه به سراغ موضوعاتی میرود که برایش از اهمیت بیشتری برخوردارند. این موضوعات احتمالاً نقاط پررنگ کتاب خواهند بود و چیزی که فرد به وجود آنها در کتابش احساس نیاز میکند.
البته در جلسه مصاحبه همه نمیتوانند شروع به گفتن روشن زندگی خود از نقطهای مشخص کنند پس بهتر است سؤالات قبل از ورود به جلسۀ مصاحبه آماده شده باشد.
نمونهای از این سؤالات را میتوانید در اینجا ببینید و همانطور که گفته شد، شرح کامل سؤالات بهتر است با توجه به شرایط و موقعیت فرد، مخاطبان، پیام کلی و هدف کتاب به شکلی خلاقانه و اختصاصی برای هر اثر و توسط نویسنده مطرح شود.
نمونهای از سؤالات برای نوشتن زندگینامه:
- پرسشهایی دربارۀ اجداد، پدربزرگ و مادربزرگ.
- پرسشهایی دربارۀ محل تولد و زندگی.
- پرسشهایی دربارۀ خاطراتی از دوران کودکی.
- پرسشهایی دربارۀ داستانهای پررنگی که دربارۀ خانواده نقل میشده است.
- پرسشهایی دربارۀ شغل و سطح سواد و سبک زندگی و جزئیاتی از خانه و محلی که فرد در آن بزرگ شده است.
- پرسشهایی دربارۀ دوران مدرسه با همۀ جزئیات و دربارۀ مسائل مهمی که در آن دوران اتفاق افتاده.
- پرسشهایی دربارۀ علایق دوران کودکی و نوجوانی و جوانی.
- پرسشهایی دربارۀ افرادی که در دوران کودکی فرد نقش پررنگی در زندگی او داشتهاند.
- پرسشهایی دربارۀ حوادث بهیادماندنی یا تلخی که در دورههای مختلف زندگی فرد اتفاق افتاده است.
- پرسشهایی دربارۀ دوستان صمیمی و دوستان خانوادگی که بیشترین معاشرت را با آنها داشتهاند.
- پرسشهایی دربارۀ معلمها و افراد الهامبخش زندگی فرد.
- پرسشهایی دربارۀ بزرگترین چالشها و اتفاقاتی که فرد در دورههای مختلف با آنها روبهرو بوده است.
- پرسشهایی دربارۀ نحوۀ سپری کردن اوقات فراقت و تفریح و تعطیلات.
- پرسشهایی دربارۀ نحوۀ سپری کردن اوقات روز در محل زندگی و محل کار.
- پرسشهایی دربارۀ فیلمها، شخصیتها، اسطورهها و افراد و اتفاقات برجستۀ زندگی فرد.
- پرسشهایی دربارۀ تحصیلات فرد، خاطرات دانشگاه و خاطرات مرتبط با دوران تحصیل.
- پرسشهایی دربارۀ نگرش فرد به زندگی خودش، به جامعه و به جهان.
- پرسشهایی دربارۀ موضع فرد در اجتماع و جایگاه فعلی و قبلی فرد در آن.
- پرسشهایی دربارۀ اهدافی که فرد در دورههای مختلف زندگی در سر داشته
- پرسشهایی دربارۀ ازدواج و تشکیل خانواده و فرزندان.
- پرسشهایی دربارۀ کلیات و جزئیات دورۀ میانسالی و پیری (بسته به سن فرد)
- پرسشهایی دربارۀ نحوۀ شکلگیری مسیر زندگی فرد در مقاطع مختلف.
- پرسشهایی دربارۀ نحوۀ شکلگیری مسیر شغلی و حرفهای فرد در مقاطع مختلف.
- پرسشهایی دربارۀ سبک زندگی فرد و نحوۀ مواجهۀ او با اتفاقات مختلف.
- پرسشهایی دربارۀ رؤیاها، آرزوها و چشمانداز فرد در زندگی.
- پرسشهایی دربارۀ فعالیتها و اقدامات پررنگ فرد در زندگی.
- پرسشهایی دربارۀ مهمترین چالشهای فرد در زندگی شخصی و کاری.
- پرسشهایی دربارۀ مهمترین وابستگیهای فرد در زندگی.
- پرسشهایی دربارۀ عواملی که باعث تغییر مسیر زندگی فرد در مقاطع مختلف زندگی او شده است.
- پرسشهایی دربارۀ شرح از دست دادنها و به دست آوردنها در مقاطع مختلف زندگی فرد.
نکته 7 | شرح رئوس محتوای کتاب
رئوس محتوای کتاب باید مشخص شود.
بعدازاینکه سؤالات مشخص شد، لازم است رئوس محتوای کتاب مشخص باشد. بهاینترتیب که نویسنده بداند قرار است راجع به چه موضوعات اصلی حرف بزند.
موضوعات اصلی کتاب همچون چتری بقیۀ جزئیات و موضوعات فرعی کتاب را در بر خواهند گرفت.
خط سِیر کتاب باید برای نویسنده و برای خواننده روشن باشد و مشخص کردن رئوس اصلی کتاب به این قضیه کمک خواهد کرد.
نکته 8 | روش شرح ماجراهای مختلف در کتاب
روش شرح ماجراهای کتاب اختیاری است.
سؤالی که عموماً برای نوشتن کتاب زندگینامه پیش میآید این است که چه روشی برای شرح اتفاقات در کتاب بهتر است؟
یا ماجراهایی که قرار است در کتاب مطرح شود با چه توالی و نظمی باید عنوان شود؟
در درجۀ اول باید گفت که هیچ قانون سفت و سختی برای شرح دادن توالی ماجراهای کتاب وجود دارد. بسته به سلیقۀ نویسنده، از هر روشی و با هر ترتیبی میشود استفاده کرد.
- یک نفر ممکن است بخواهد شرح زندگی خود را از دوران کودکی تا بزرگسالی به ترتیب عنوان کند.
- فردی دیگر برای نوشتن سرگذشتش، ممکن است بخواهد از روزی که دست به نوشتن میبرد، به عقب برگردد تا به دوران کودکی برسد.
- فردی دیگر ممکن است حالت رفت و برگشتی در تولید محتوای کتاب داشته باشد؛ یعنی ماجرایی را از کودکی شرح دهد بعد به ماجرایی در دوران بزرگسالی برسد و مجدد به دوران کودکی برگردد بدون اینکه نظم خاصی را رعایت کند.
همۀ اینها به محتوای کتاب و سلیقۀ نویسنده در شکل دادن به محتوا برمیگردد.
لازم است با بکارگیری قوۀ خلاقیت به این موضوع فکر کنیم که کدام روش شرح دادن ماجرا، خواندنیتر خواهد بود و علاوه بر جذابیت محتوایی، در ساختاری شفاف و روشن، اتفاقات و داستان زندگی شخصیتها را شرح خواهد داد.
نکته 9 | اهمیت جزئیات در زندگینامهنویسی
به کار بردن جزئیات در زندگینامه نویسی هنر نویسنده است.
فرقی نمیکند چه پیامی را بخواهید از طریق کتاب خود منتقل کنید،
فرقی نمیکند به اتوبیوگرافی و زندگینامۀ خودنوشت مشغول باشید یا بخواهید زندگی فردی دیگر را در قالب کتاب دربیاورید،
درهرحال مهمترین برگ برندۀ کتاب شما، جزئیات آن است.
جزئیات است که داستان را برای خواننده شفاف میکند و باعث میشود ارتباط عمیقتری با کتاب پیدا کند.
- جزئیات مربوط به زمان وقوع حوادث
- مکان وقوع اتفاقات
- جزئیات چهرۀ شخصیتهای کتاب
- جزئیات ماجراهای مهمی که در زمان زندگی شخصیت کتاب اتفاق افتاده
- جزئیات فرهنگ، حال و هوا و شرایطی که اتفاقات در آن به وقوع پیوسته
- جزئیات مربوط به دیالوگها و مهمترین حرفهایی که باعث شکلگیری مسیر داستان شده
- جزئیات احساسات و حال و هوای شخصیت اصلی کتاب
- جزئیات گفتوگوهای درونی و نگرش شخصیت اصلی داستان به ماجراهایی که اتفاق افتاده
نکته 10 | شروعهای غافلگیرکننده
قوی شروع کنید.
یک شروع قوی، سرنوشت کلی کتاب را تحت تأثیر قرار میدهد. پس بیراه نیست اگر بگوییم بهاندازهای که برای شرح دادن کلیه ماجراها در طول کتاب زمان میگذارید، به همان اندازه برای نوشتن شروع و البته پایان کتاب، همزمان بگذارید.
شاید مجبور شوید تمام ماجراها را بنویسید و بعد در انتها شروع کتاب را بنویسید.
این روش کمک میکند تا با دیدی بهتر دست به نوشتن ببرید.
مزیت دیگر این کار این است که شما معطلِ شروع کردن نمیمانید و دستبهکار میشوید و به خودتان فرصت میدهید تا بهترین داستان را برای شروع انتخاب کنید.
- میتوانید بهترین جای داستان کتاب را برای شروع انتخاب کنید.
- ماجرایی عجیب و چالشبرانگیز را در ابتدا عنوان کنید.
- پیام اصلی کتاب را به شکل غیرمستقیم و در قالب ماجرایی کنجکاوی برانگیز عنوان کنید.
- میتوانید با استفاده از قدرت جزئیات، یک صحنۀ خاص را همراه با تصویر و صداهایی که در آن است به تصویر بکشید.
- مهم است که شروع کتاب زنده باشد یعنی صدا و تصویر داشته باشد و خواننده را با قدرت به داخل کتاب بکشاند.
نکته 11 | حجم کتاب زندگینامه
کیفیت مهمتر از کمیت و حجم کتاب است.
درگیر کمیت و تعداد صفحات کتاب زندگینامه نمانید. ممکن است کتابی بنویسید که 50 صفحه هم نشود اما اینقدر خواندنی باشد که همۀ آنچه هدف شما از نوشتن بود را بهخوبی منتقل کند.
از طرفی ممکن است صدها صفحه بنویسید بدون اینکه فضای دلنشینی برای خواننده ایجاد کنید.
شیوۀ بیان جزئیات کتاب، نحوۀ بسط دادن ماجرا و قدرت داستانپردازی شماست که حرف اول را میزند. کمیت و حجم کتاب اغلب اوقات زیر بار سنگینی کیفیت خرد میشود و به چشم نمیآید.
نکته 12 | مدت زمان نوشتن
نوشتن زندگینامه زمانبر است.
اگر قصد نوشتن یک کتاب خوب را دارید، به خودتان و به ذهنتان زمان بدهید.
سرهم کردن تعدادی ماجرا و نوشتن آنها به ترتیب را همه بلدند اما خلاقانه نوشتن و درست نوشتن، زمان میبرد.
نمیتوانید با خودتان قرار بگذارید تا در مدتزمان محدودی یک کتاب بسیار خوب بنویسید مگر اینکه قبلاً بارها این کار را کرده باشید که خود این تکرار در نوشتن هم دلیلی برای سرعت بالای پیشبرد کتاب نیست.
نوشتن کاری خلاقانه و هنری است. نوشتن نیاز به بازنویسی دارد. عجله کردن باعث میشود لذت نوشتن زیر چرخدندههای زمان خرد شود.
نکته 13 | هنر داستانگویی
اگر میخواهید یک کتاب خوب زندگینامه بنویسید لازم است هنر داستانگویی و قصهپردازی را در خود پرورش بدهید.
در کلاسهای داستاننویسی شرکت کنید،
رمان و استانهای کوتاه خوب بخوانید،
تمرین کنید و تمرین کنید و تمرین کنید.
مهارت داستانگویی مثل هر مهارت جدی دیگری، یکشبه در وجود شما رشد نمیکند. پرورش این مهارت نیاز به زمان دارد.
با هر کتابی که میخوانیم، با هر بار داستانی که مینویسیم، با هر تلاشی که برای دقیق دیدن و شرح دادن جزئیات میکنیم، بخشی از گیاهِ داستانپردازی را که در ذهن همۀ ما وجود دارد را آبیاری میکنیم و به رشد آن در بلندمدت کمک میکنیم.
نکته 14 | خودافشایی تا کجا؟
خودافشایی و دیگر افشایی حدومرز دارد.
از معضلاتی که در نوشتن کتابهای زندگینامه وجود دارد این است که حدومرز خودافشایی و گفتن از مسائل خصوصی را مشخص کنیم.
آیا لازم است که دربارۀ همۀ ماجراهایی که برایمان اتفاق افتاده در کتاب بگوییم؟
آیا میتوانیم دربارۀ ماجرای افراد دیگری که در زندگی ما نقش داشتهاند در کتاب صحبت کنیم؟
میشود گفت خودافشایی و دیگر افشایی باید تا حدی باشد که به ما و دیگران آسیب نرساند. آسیب روحی و اخلاقی، مهمترین چیزی است که باید به آن فکر کنیم.
در بلندمدت بسیاری از ماجراهایی که در کتاب راجع به آنها حرف میزنیم به فراموشی سپرده میشوند اما داستانهایی که نباید عنوان میشد، از ذهنها پاک نمیشود.
پس در نوشتن اتوبیوگرافی یا زندگینامۀ دیگران خوب است این مورد را به خود و دیگران یادآوری و گوشزد کنیم و با دقت و وسواس بیشتری بهعنوان کردن اسامی و ماجراهای شخصی خود و دیگران بپردازیم.
نکته 15 | سبک نوشتن
سبک نوشتن هر چه هست، باید صمیمت را منتقل کند.
سبک و سیاق نوشتن در کتابهای زندگینامه هم سلیقهای هست. الزام خاصی دراینباره وجود ندارد. خود من بهشخصه سبک رسمی را برای نوشتن انواع کتاب بیشتر میپسندم چون این سبکی است که عموماً مخاطبان ارتباط بهتری با آن برقرار میکنند ضمن اینکه محدودیتی برای بیان صمیمانه و درست ماجراهای مختلف کتاب ایجاد نمیکند.
از مهمترین موضوعاتی که بر انتخاب سبک مناسب کتاب سایه میاندازد، مخاطب کتاب است. این کتاب را قرار است چه کسانی بخوانند؟ این افراد با چه لحنی ارتباط بهتری برقرار میکنند؟
وقتی مخاطب را برای خود مشخص کنید، آنوقت در رابطه با سبک نوشتن بهتر تصمیم خواهید گرفت.
نکته 16 | زمان و مکان اتفاقات
زمان و مکان دو نقطه قوت زندگینامه هستند.
مهم است که به هر اتفاقی اشاره میکنید و قرار است هر موضوعی را شرح دهید دربارۀ زمان وقوع و مکان ماجرا صحبت کنید.
وقتی زمان و مکان را مشخص میکنید، دید وسیعتری به مخاطب خود میدهید و او را با خود همراهتر میکنید.
هرزمانی و هر مکانی الزامات خاص خود را دارد و روی بسیاری از جزئیات مثل نوع حرف زدن، نحوۀ لباس پوشیدن، ارتباط افراد باهم، انتظارات و توقعات و تعریف از موفقیت و شکست سایه میاندازد.
ضمن اینکه عنوان کردن این دو در کتاب، برای مخاطب جذابیت بیشتری ایجاد میکند و به دلیل شفافیت بیشتری که به محتوا میدهد، آن را صمیمیتر و باورپذیرتر خواهد کرد.
نکته 17 | زیبایی بصری کتاب
عکسها و تصاویر بصری به انتقال هر چه بهتر حال و هوای وقایع کتاب کمک میکند
عکسهای کودکی، عکسهای پدر و مادر و اعضای خانواده، عکسهایی از محل زندگی، عکس دوستان و یا شخصیتهایی که در کتاب اسامی آنها عنوان شده است، عکس محصولات و یا هر چیز خاصی که مهم است و شرح آن در کتاب هست، میتواند به صمیمیت و زیبایی هر چه بیشتر کتاب کمک کند.
بهتر است برای انتخاب عکسها به دنبال عکسهایی صمیمی برویم و طوری آنها را انتخاب کنیم که خواننده با دیدنشان احساس کند دارد آلبوم شخصیت اصلی کتاب را ورق میزند.
4 پاسخ
سلام
نوشته تان عالی بود؛ پاینده و برقرار بمانید