اگر صرفاً قصد ما از خواندن کتاب این نباشد که پُز کتابخوان بودن بدهیم (که البته این روزها کتاب خواندن امتیازی خاص یا حتی فعالیتی چندان هوشمندانه هم تلقی نمیشود) و این نیاز را در خود احساس کنیم که درازای وقتی که برای مطالعه کردن میگذاریم انتظار تغییری در رفتار و زندگی شخصی را داشته باشیم، احتمالاً دغدغۀ مؤثرتر خواندن را هم پیدا میکنیم.
با تجربۀ چندین و چند کتابی که خواندهام به این باور رسیدهام که وجود چند عامل میتواند روی تأثیرپذیری کتاب در زندگی خوانندۀ آن نقش اساسی دارند:
- نیت خواننده از مطالعه
- ایجاد فضایی برای تحلیلهای شخصی خواننده از کتاب
- روشهای مطالعه کردن
نیت خواننده از مطالعه
در درجۀ اول و قبل از شروع به مطالعۀ کتاب، آنچه سرنوشت مفهوم منتقل شده از کلمات به ذهن خواننده را تعیین میکند، نیت خواننده است.
سرگرم شدن، خواندن به قصد یادگیری و توسعۀ فردی، خواندن به قصد یاد دادن به دیگران، نمونههایی از نیتهایی خواننده برای مطالعه کردن میتوانند باشند.
به باور من در کنار هر قصدی که از خواندن کتاب داریم، یادگیری شخصی بهتر است اولویت اصلی و همیشگی ما باشد.
حتی سرگرم شدن اگر با نیت یادگیری همراه شود میتواند تجربۀ کتاب خواندن را عمیقتر و دلنشینتر کند.
ایجاد فضایی برای تحلیلهای شخصی خواننده از کتاب
ایجاد فرصتی برای خود جهت تحلیل کردن کتاب، عامل مهم دیگری است که میتواند تأثیر مطالعه کردن را در دو جهت رشد بدهد:
مدت زمانی که محتوای کتاب در ذهن میماند،
قدرتی که خواندن کتاب به طور مستقیم بر شیوۀ نگرش فرد میگذارد.
تحلیل کردن میتواند با نوشتن یا گفتن از کتاب انجام شود.
ضبط کردن صدا و شرح آموختههای کتاب به صورت فایل صوتی میتواند شیوهای مؤثر برای تحلیل کتاب باشد.
وقتی تعریفی کلی از محتوای کتاب میکنیم و به نقد و بررسی آن مینشینیم، میتوانیم به مرور زمان علاوه بر فهم و درک بیشتر محتوای کتاب، قدرت تحلیل کردن و تسلط کلامی خود را افزایش دهیم.
تحلیل کردن کتاب همچنین میتواند با نوشتن انجام شود.
وقتی از محتوای درک شده از کتاب مینویسیم، علاوه بر ایجاد فضایی برای درونی سازی دانستهها، ناخودآگاه با کلماتی از کتاب که در ذهن داریم هم ارتباط دوباره برقرار خواهیم کرد.
این کار باعث میشود ثمرۀ مطالعه در افزایش دامنۀ لغات ما هم دستی داشته باشد.
روشهای مطالعه کردن
به باور من اینکه یک چارچوب صلب و از پیش تعیین شده برای خواندن هر نوع کتابی تعریف شود، نه شدنی است نه اثربخش.
اما راهکاری کلی که در دل خود به خلاقیت گره خورده باشد میتواند تا حد زیادی راهگشا باشد.
من نام این روش را که بهشخصه برای مطالعه کردن مؤثر یافتهام «قفسهبندی ذهنی کتابخوان» میگذارم.
هر نویسنده برای تولید محتوای کتاب چارچوبی کلی تعریف کرده است و محتوای قسمتهای مختلف کتاب مطابق با آن شکل گرفته است.
به عنوان خواننده میتوانیم با بررسی فهرست کتاب یا خواندن مقدمهای از آن، به منطق کلی کتاب پی ببریم.
با این دیدگاه ابتدا ذهن خود را برای مواجه شدن با قسمتهای مختلف از کتاب آماده میکنیم.
یعنی محورهای فرضی در ذهن میکشیم و هر مطلبی از کتاب را که میخوانیم در قفسۀ مربوط به خود قرار میدهیم.
بعد از این کار بهتر است با توجه به قصد و نیتی که از خواندن کتاب داریم، ذهن را قفسهبندی کنیم.
موارد زیر میتواند نمونهای از مضامین این قفسههای ذهنی باشد:
- کلمات تازهای که از کتاب یاد میگیریم.
- مفهوم جدیدی که پیش از این با آن آشنا نبودیم.
- تحقیقات جالبی که کتاب بر پایۀ آنها نوشته شده است.
- بخشی از کتاب که در گفتوگوهای روزمره میتوانیم از آن استفاده کنیم.
- بخشی از کتاب که به حرفه و کار ما مربوط میشود.
- محتوایی که باید هر روز جلوی چشممان باشد.
- نقلقولهایی از کتاب که آنها را باور و دوست داریم.
- قسمتهایی که میتوانیم آنها را بیشتر و بهتر از نویسندۀ کتاب بسط بدهیم.
بعد از تعریف اولویتهایی که از یادگیری داریم که میتواند شامل مواردی از جنس موضوعات مطرح شده در بالا باشد، ذهن خود را برای جایگاه دادن به بخشهای مختلف از محتوای کتاب آماده میکنیم.
مثلاً میتوانیم دور کلمات تازهای که در فرهنگ گفتاری خود آنها را نداریم و دوست داریم به دامنۀ لغاتمان اضافه شود، خط بکشیم.
میتوانیم برای جدا کردن جملات قصار خوب کتاب از علامت اختصاری خاصی استفاده کنیم.
یا کنار قسمتهایی که دوست داریم آنها را تحلیل کنیم یادداشتی کوتاه قرار دهیم.
همین اقدامات ساده باعث میشوند بعد از تمام شدن کتاب و ورق زدن صفحات مختلف آن بتوانیم با یک نگاه از بخشهای متمایز آن استفاده کنیم.
به این ترتیب کتاب بعد از اتمام تبدیل به دفترچهای کاملاً شخصی میشود که به سلیقۀ خود و منطبق با نیتی که از پیش تعیین کردهایم، قفسهبندی شده است.
همین طور که متوجه شدید قفسهبندی ذهنی نهایتاً به قفسهبندی محتوایی و روی کاغذ ختم میشود.
داشتن نظم در خواندن و آمادگی ذهنی برای مواجهه با بخشهایی که از پیش تعیین کردهایم میتواند کمک کند تا با خواندن کتاب همزمان به چند هدف دست پیدا کنیم بدون اینکه انرژی بیهوده صرف کنیم یا دچار آشفتگی ذهنی شویم.
عضویت در کانال تلگرام ناهید عبدی
3 پاسخ
ممنون از مطلب خوبتون
چقدر کامل و موثر توضیح دادین
فکر میکنم حدود دو هفتهای هست که میخواستم یه همچین چیزی برای خودم بنویسم اما خب کار زمان بر و اهمال کارانهای هست و بخاطر همین حتی خوندن رو متوقف کرده بودم و این نوشته دقیقا همون چیزی بود که نیاز داشتم!
واقعا ممنونم ازتون، عالی بود.. 🙂
راستی توی یه برگه نوشتم مواردی که گفته بودین و چندتایی که حین مطالعات به ذهنم میومد رو نوشتم:
– افراد جدیدی که بواسطه کتاب آشنا میشم.
– چیزهای جدیدی که باید مطالعه کنم راجبشون.
– لغت های انگلیسی جدیدی که یاد میگیرم
– اقدام هایی که بعد از کتاب باید انجام بدم
– و البته چندمورد دیگه که به مرور قراره اضافه کنم به لیست
فکر میکردم این کار بخاطر کامل گرایی من هست و داره کلی وقت ازم میگیره اما توی پاراگراف آخر (دسترسی به چند هدف بطور همزمان) جوابم رو دادین
“هر که را طاووس باید جور هندُستان کشد”
بازم تشکر میکنم از پست خوبتون، خوشحالم که با وبلاگتون آشنا شدم..
امیدوارم شادتر از همیشه زندگی کنین.
شادم میکنی با این عملگرایی و ارادۀ خوبت.
ممنون که خوندههات رو به بهترین شکل عملی میکنی.
منتظرم نتایج درخشانش رو تو زندگیت بینی و برام بیشتر بنویسی ازشون.