جایی که کتاب‌ها را نادیده می‌گیرند، انسان‌ها و عواطفشان را هم نادیده خواهند گرفت.
Vimeo
Instagram
RSS
ناهید عبدی
  • خانه
  • اینستاگرام من
  • درباره من
  • مقالات
  • کتاب و کتابخوانی
  • پادکست‌‌ها
  • کلیپ‌ها
  • یادداشت‌ها
  • گفتاره‌ها
  • کتاب‌‌های من
  • دوره‌ها
  • لینک‌ها
  • تماس
محصول با موفقیت به سبد خرید شما اضافه شد

سبد خرید

روشی متفاوت برای به روز کردن وبلاگ | یک تصمیم شخصی

۱۳۹۸-۰۸-۲۳ناهید عبدیاستراتژی محتوا, تولید محتوا, محتوا, مقالات, وبلاگ و وبلاگ‌نویسی3 دیدگاه

من در دوسالگیِ وبلاگ نویسی به سر می‌برم و مثل هر نوپایی، در این مدت سعی کرده‌ام زبانِ جهانِ وبلاگ نویسی را یاد بگیرم و به همان زبان حرف بزنم تا بفهمم و فهمیده شوم.

حالا بعد از چند ماه فاصله گرفتن از این جهان

، به نتیجه‌ای رسیده‌ام که آن را در یک جمله می‌توانم این‌طور تعریف کنم:

کسانی می‌توانند وبلاگ نویسی را زنده نگه‌دارند که در زمان مناسب، برخلاف قواعد و عرف آن عمل کنند.

 

حرفم را اینجا نگه می‌دارم تا به موضوعی اشاره‌کنم که باعث شد امروز دوباره بعد از چند ماه دست به نوشتن ببرم و وبلاگ را به روز کنم.

 

برده‌هایی که لباس تعقل به تن دارند

این روزها بیشتر از هرزمانی، از جمع فاصله می‌گیرم. یکی از دلایلش این است که آدم‌های قالبی بیشتری می‌بینم و تحملم برای حضورشان در زندگی‌ام از همیشه کمتر شده.

آدم‌های تسلیم و اتوکشیده.

آدم‌هایی تسلیمِ یک طریقت، تسلیمِ یک روش زیستن یا تسلیم یک فرد.

آدم‌هایی که در دیگری حل‌شده‌اند یا در عرف جامعه‌ای که در آن حضور دارند، گم‌شده‌اند.

مثل شاگردانی که محو تماشا و از برکردن گفته‌های استادشان هستند و استادانی که به شکل و قالب مثلاً جامعۀ دانشگاهی و آنچه از آن‌ها انتظار می‌رود، درآمده‌اند.

من اگر جای این معلمان بودم و چنین برده‌های فرمان‌بردار و مطیعی را می‌دیدم، جایی در مسیر دلدادگی متوقفشان می‌کردم و متوجهشان؛ به آن‌ها یادآوری می‌کردم که برای حل شدن، اول باید نابود شدن را پذیرفت؛

نه گفتن را یادشان می‌دادم و فکر کردن را و مخالفت کردن را.

به آن‌ها یادآوری می‌کردم که برای مقلد محض بودن و ذوب شدن در یک فرد یا در یک مسیر از پیش تعریف‌شده، قبل از هر چیز باید جذابیتشان را به بیرون پرتاب کنند تا در یک قالب آماده جا شوند.

جایی که ما نه می‌گوییم، جایی است که از مرز تسلیم شدن عبور می‌کنیم. دست از تقلیدِ محض برمی‌داریم و یادمان می‌افتد که اجازه داریم خودمان هم فکر کنیم.

 

نوشتن برای طرد شدن

به حرف اولم برگردم و تلاش برای زنده نگه‌داشتن وبلاگ نویسی.

واکنش عموم وبلاگ نویسان و اکثریت کسانی که محتوایی منتشر می‌کنند این است که تا حد امکان موردتوجه قرار بگیرند، کامنت مثبت بگیرند و برای اکثریت دردناک است دیدن سکوت دیگران یا هضم کردن حتی یک کامنت منفی.

خب واکنشی طبیعی است اما وقتی تلاش برای تائید گرفتن از عموم، به عادتی برای وبلاگ نویسی و تولید محتوا تبدیل می‌شود باید احساس خطر کنیم.

در این مدت کمتر کسی را دیده‌ام که بنویسد تا آشکارا عده‌ای را از خودش طرد کند. بنویسد تا مخالفتِ شفاف خودش را بیان کند.

بنویسد تا به خاطر طرز فکرش، لنگه‌کفش به سمتش پرتاب شود.

کسی که از تفکر قالبی فاصله می‌گیرد، از لذت تائید شدن قدری دوری می‌کند و می‌نویسد چون به حرفش ایمان دارد ولو اینکه دیگران دوستش نداشته باشند.

من از چیزی به اسم عصیان حرف می‌زنم.

 

عصیان در نوشتن

خیلی وقت‌ها به‌روز نکردن وبلاگ، خیلی ارزشمندتر از به‌روز کردن کورکورانۀ آن است.

وقتی این به‌روز نکردن نه از سر اهمال‌کاری که یک انتخاب آگاهانه باشد.

اینجا جایی است که به همان مرزی می‌رسیم که بالا حرفش را زدم: مرز نه گفتن. مرز عصیان.

به آنچه تا به امروز درست بوده نه می‌گوییم، عصیان می‌کنیم، کناره می‌گیریم، نفی می‌کنیم تا چیزی تازه و متفاوت خلق کنیم.

اینجاست که تصمیم می‌گیریم از قیدِ آن آدم قالبیِ موجه خارج شویم و روشی نو برای نوشتن بنا کنیم.

محدوده‌ای که در قالب آن فکر می‌کردیم، می‌نوشتیم و بعضاً تقلید می‌کردیم را پاره می‌کنیم؛ و مهم‌تر از آن، وارد یک محدودۀ تازه می‌شویم.

(البته که عصیانِ بی‌توجه کامل به عرف، بیشتر از هر چیز نشانۀ بهرۀ هوشی پایین است. چنین نفی کردنی، طرد شدن به همراه ندارد؛ با خودش حذف شدن می‌آورد.)

 

بعد از عصیان

عصیان در نوشتن و در کل هر نوع نفی کردنی، وقتی ارزشمند است که بنای یک کار تازه را بچیند؛ یعنی من از روشی که تا الآن برای زندگی و کارم داشته‌ام فاصله می‌گیرم تا بتوانم روش جدیدی را که درست‌تر می‌دانم پیاده کنم.

همان‌طور که رنه شار می‌گوید: «بی‌اعتنایی به تاریخ و وسواس برداشت محصول، دو سر کمان من است.»

 

عصیان در نوشتن می‌تواند انواع مختلفی داشته باشد و به نتایج متفاوتی ختم شود:

می‌تواند به روشی متفاوت برای انتشار افکار ختم شود.

می‌تواند به گفتن حرف‌هایی متفاوت از قبل بینجامد.

می‌تواند حتی تکرار همان حرف‌های قبلی اما با نگرشی متمایز یا انتظاری متفاوت از مخاطب باشد.

نمی‌دانم بعد از تجربۀ چنین عصیانی، وبلاگم چطور به‌روز خواهد شد. شاید بازهم همان جنس حرف‌های قبلی را بزنم یا در وضعیتی مثل سابق آن را به‌روز کنم اما در این میان، چیزی فرق کرده است:

من از سر آگاهی نه تقلید کور، می‌نویسم. از چیزی می‌نویسم که به آن ایمان‌دارم نه چیزی که فقط در قیدِ تحت تأثیر قرار دادن دیگری باشد.

بعد از تجربۀ عصیان، ما چیزی را می‌نویسیم که بیشتر از همیشه از جنس خودمان است.

چیزی که فکر شخصی پشت آن است و تجربۀ زیستۀ ما.

چیزی که مخالفت ما را بیشتر از موافقت‌های ما نشان می‌دهد.

 

روشی خوب برای به‌روز کردن وبلاگ

امروز یک روش خوب برای به‌روز کردن وبلاگ را این‌طور می‌فهمم:

دعوت کردن به چیزی که بیشتر از جنس اقدام باشد.

چیزی که مخاطب را به واکنش وادار کند نه تائید کردن، تعریف کردن یا واکنش مثبت نشان دادن.

چیزی که بیشتر فضایی برای نقد کردن ایجاد کند تا آموزش دیدن و یاد گرفتنِ محض.

این کار جایی محقق می‌شود که از منبر پایین بیاییم و دست کسانی که وقتشان را می‌گذارند تا با ما همراه شوند را بگیریم و جهان‌های تازه‌ای را به آن‌ها نشان دهیم. دنیای تازه‌ای که نه‌فقط از دیدن آن حیرت کنند یا لب به تحسین ما باز کنند بلکه دنیایی که بهانه‌ای می‌شود برای آن‌ها تا دنیایی‌های تازه‌تری را کشف کنند.

 

ارزش و احترام و اعتبار محتوای ما در بلندمدت، بیشتر متوجه چیزی است که مخاطب را به «عمل کردن» دعوت می‌کند.

این عمل کردن می‌تواند انواع مختلفی داشته باشد. می‌تواند دعوتی باشد برای:

تفکر نقادانه،

یک رفتار جدید،

ایجاد نگرشی تازه که راهی متفاوت از قبل را برای مخاطب هموار می‌کند،

یا یاد گرفتن راهی برای اینکه خودشان فکر کنند و کمتر در افکار دیگران ذوب شوند؛ راهی که استقلال فکری پیدا کنند، کمتر تسلیم باشند و جسارت عصیان و نفی کردن پیدا کنند.

برچسب ها: عصیان, نوشتن, وبلاگ و وبلاگ‌نویسی
پست قبلی سخنرانی من در گردهمایی محتواگران پست بعدی پادکست: ایدۀ معصومیت محتوایی

مطالب پیشنهادی

فقر درنگ و عصیان | تجربه رضایت و تمایز

۱۳۹۹-۰۶-۰۷ناهید عبدی

بزرگ‌ترین جاه‌طلبی من | از کازانتزاکیس تا انسانیت

۱۳۹۹-۰۶-۰۶ناهید عبدی

احساساتیگری در نوشتن | نویسنده‌ای که زیبا می‌نویسد

۱۳۹۹-۰۶-۰۵ناهید عبدی

3 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

Amin IranPanah
۱۳۹۸-۰۸-۲۴ ۸:۲۲ ق.ظ

به نظرم از روز اول نمیشه بحث متفاوت گفتن و نوشتن، راه خود رفتن را پیش کشید.
درسته تا بخشی می توان اینکار را کرد ولی تا تقلید نکنی و از بقیه یاد نگیری و اینقدر کپی نکنی تا استاد بشی هیچوقت نمی تونی به سمت مسیر جدیدی در اون راه حرکت بکنی و اصطلاحات جاده جدیدی بسازی.
اول راه باید در راه دیگری رفت تا یاد بگیری، با مسیر آشنا بشی و طریقه مسیر ساختن رو فرا بگیری آنگاه می تونی برگردی و مسیر مخصوص خودت رو بسازی و راهی که می خوای رو ایجاد بکنی، راهی که شاید چند راه را به هم برساند یا شاید مسیری کاملاً جدید یا نیمه جدید باشد.

پاسخ
مَهدی
۱۳۹۹-۰۲-۱۳ ۶:۲۸ ق.ظ

هرآغاز در داغِ تهیتهنیاز شاید و باید
هر آغاز در رازِ سر به مُهرِ حضور دائم نانمایانِ شماست تهیتهنیازِ در «آغوش»گیرِ «بنده»نواز
سلام. شما فوق العاده متفکّرانه و حساب شده می نویسید. سپاسگزارم. بسیار هم خوش حال. مفید هم می نویسید
و مهم تر این که دست مخاطب را می گیرید و پا به پا می برید تا شیوه ی راه رفتن را بیاموزد. گرچه او را نبینید و او پرواز کند و برود و رد پایی از آمدنش نگذارد.
و شجاع و روراست و زلال. مطالب تان هم ناب اختیار می کنید
از نه گفتن نوشته اید که بیانگر دغدغه بودنش برای شماست. و چه انتخابی!، هم کارآ و هم زیباست
زیباترین پایه ای که اگر این کشوریان، پیش از رحِمِ مادرشان و در صُلب پدر می آموختندَش، چه وسعتی می داشت شرح لیاقت آدمیانی که در نهایتِ ثروتِ کرانه ناپیدای کشورشان جهان را الگویی بودند بس مفید و عیان
یکی از بزرگ ترین سُدودِ مسدود شده با جهلی عمیق ـ و به تَبَع آن، فقری گسترده ـ ـ و به تَبَع آن، ترسی عظیم ـ، همین ناتوانی در گفتن نه هست
این ناتوانی در گفتن نه که تقریباً کل جامعه را پوشش پویشی می دهد از جهالت مطلقه ای است که قرن ها چون رمز دوم پویای بانک ها بر آن حُقنه شده است و در نتیجه، همه همیشه جبراً پیِ یک جلودار ـ به می سجّاده رنگین کن گرَت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها ـ، دوان و سرگردان و ناهشیار، بدون توجّه به شخصیّت و شرافت و عزّت خویش، ترسان و لرزان و نگران زیسته ایم، دست و پا زنان، در حالتِ غرقینِگی، در دلهره و بیم ـ همیشه فقیر، همیشه بدهکار، همیشه مستأجر، همیشه کارگر بی یا کم جیره مواجب، همیشه بر سر کار، همیشه قناعت پیشه، همیشه دست به دعا، حتّی گاه ها ملتمس دعا!!، همیشه اشک ریز، همیشه دست دراز برای وام و قرض و قرض الحسنه چون گدا، همیشه با عزیزترین ها در دعوا و ستیز ـ چرا که عزیزترین های ما زیر دستان ما بوده اند و ما را حقیقتاً دوست می داشته اند و نمی ترسیده ایم از تهدیدات و تحدیداتِ آنها و بهترین جا برای تخلیه یِ آن عقده ها که «سوارانِ»مان در ما تخلیه می داشتندی!!! ـ.
آموزه های نحوه های کسب و کار و تولید محتوا و چگونگی جذب پول تحتِ آموختن قوانین جذب و کسب موفّقیّت و یوگا و چه طور آرام بگیریم و ثروتمند شویم و ثروت بیندوزیم ما و امثال آن ها که در بسیاااری جاهای حضوری و مجازی این روزها بسی مُدی سرتاپا گشته است، نه این که خوب نیستند، بلکه هم خیلی هم عالی هستند اما، کسانِ توانا در نگارشِ تأثیرگذار و دانا چون شما را شود آیا که در «میکده»های عزّت نفس و شرافت آدمی را با نوشته های شان برای مخاطبان بگشایند و آدمیان را مستِ بی خُمارِ «شرابِ» آگاهی نمایند و «آینه» را در دستانِ خِرَد آنها قرار دهند تا عقل ایشان خود را که صاحبِ تن آنان است در «آن»«آینه» ببینَد و خیزد از جا و حکومت خویش از نَفس أمّاره باز ستاند و رنگِ رُخساره شان از خورشید تابان توان و داشته هایِ بی مشابه شان در جهان صِبغه بگیرد و باز شود به اعماق روان و وسعت جان؟ و جناب حافظ دیگر نپرسند: سرو چمان ایشان چرا میل چمن نمی کند؟ و هم دَم گل نمی شود؟ و یادِ سمن نمی کند؟ … شود آیا؟
بی تفاوتیِ یک ملت ـ که یکیِ ما از بالاترین حدود تاریخ از ابتدا تا انتهای آن دیگر گذشته است ـ، از نادانی او نشأت می گیرد و دانایان و مدّعیان دیانت بایستی با تمامِ توان جامع خویش، راهِ آگاه نمودن ایشان پیش گیرند تا بارهای سنگین بدهی های ایشان به شخصیّت شان فرو بنشیند و بندها از دست ها و گردن و پاها بکَنند ایشان
مردمان ما چون بازماندگان کشتی تایتانیک در اقیانوسی به وسعت آرام و قراری که می شد سامانِ این بخشِ کم نظیرِ در توان و دارایی و استعدادِ جهان باشد اَند
آنان که بیرون از دریا ـ چه با خبران خداناشناسِ ازخداخواسته و خواه ناآگاه و خدای نکناد آگاه ـ نیز، چنانچه بی دردِ مُداوا ـ دردِ بی دردی علاجش آتش است ـ، جامعه تغییری نخواهد دید ـ کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها!؟ ـ
بادا همه ی تواناها چون شما عزیزه ی گِران سنگ مکنادی به این نتیجه رسندی و کَندی و رَفتندی و این دیارِ غرق در عَشَقه عشق را خُشکانیدی و این بیتِ شهره ی شیراز را جهانیان به وقوع در این دیارِ کُهُن دیدی که: سُخندانی و خوشخوانی نمی ورزند در شیراز بیا حافظ که تا خود را به مُلکی دیگر اندازیم
خودم هم نمی دانم چه شد که این برای تان نگاشتمی. زیرا اما مطالب سایت شما مملوّ بودی شاید. اگر صلاح دیدید نیازی به نشرش در نظرات نباشد که چه بهتر. ممنون خدا و سپاسگزار شما، مَهدی

پاسخ
علی
۱۳۹۹-۰۵-۰۴ ۴:۲۳ ب.ظ

فک کنم با تغییر ظاهر سایت شروع کردید

پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ناهید عبدی
نویسنده | مدرس و مشاور مدیریت

زیبایی کتاب‌هایی که می‌خوانم مرا وادار می‌کند زیباتر زندگی کنم.

نوشته‌های تازه

  • دانلود کتاب جدید من | ولعِ زندگی کردن با جوراب‌های قرمز
  • پیشرفت خاموش  در دل فرهنگی عاشق نیمه‌کاره رها کردن کارها
  • به‌گونه‌ای که آن کلاغ غبار برف را بر سرم  پاشید
  • در اوضاع نابسامان چه کنیم | راهکاری در ویدیو اینستاگرام من
  • بیش فعالی به بیش انفعالی می‌انجامد
  • پادکست روش مطالعه | ۵ راهکار برای کتابخوانی و یادگیری اثربخش از کتاب
  • به‌جامانده از یک مهمانی دوستانه | از فروغ فرخزاد فریدون رهنما و مسعود خیام
  • معرفی و مرور کتاب جامعه فرسودگی جامعه شفافیت | دو کتاب از بیونگ چول هان
  • مقابله با فرسایش ذهن خلاق | از ایده تا اقدام
  • فقر درنگ و عصیان | تجربه رضایت و تمایز

دسته‌ها

  • اتیکت درونی (20)
  • ارتباط موثر (1)
  • از دست من (1)
  • استراتژی محتوا (11)
  • استعدادیابی (3)
  • امید (6)
  • انتخاب (3)
  • اندیشیدن و فکر کردن (6)
  • انسان (2)
  • انسانیت (1)
  • اهمال‌کاری (5)
  • برای یک زن (1)
  • بهره‌وری (23)
  • پادکست (10)
  • پربیننده ترین ها (1)
  • پروژه شادی (4)
  • تدریس (1)
  • ترجمه کتاب (2)
  • تعهد (1)
  • تلنگر (51)
  • تمایز (11)
  • توسعه فردی (158)
  • تولید محتوا (14)
  • تولید و بازاریابی محتوا (56)
  • چگونه یاد بدهیم؟ (3)
  • خلاقیت (31)
  • داستان دوست (12)
  • درباره ذهن (3)
  • دسته‌بندی نشده (6)
  • رادیو محتوانویس (4)
  • رازهای بزرگسالی (4)
  • روانشناسی شانس (1)
  • روش مطالعه (2)
  • زنانگی (4)
  • زندگی (3)
  • زندگینامه (1)
  • سرسختی (1)
  • سلیقۀ محتوایی (3)
  • قرارهای من با خودم (2)
  • قرارهای مهم من با خودم (2)
  • کاریزما (2)
  • کتاب و کتابخوانی (63)
  • کتاب‌نویسی (15)
  • کتاب‌های ناهید عبدی (3)
  • کلمه (8)
  • کلیپ (1)
  • محتوا (12)
  • محتوا چیست؟ (4)
  • مرور کتاب (7)
  • مصرف محتوا (2)
  • مطالعه اثربخش (1)
  • معرفی کتاب (8)
  • مقالات (146)
  • مهارت (1)
  • مهارت ارتباط مؤثر (2)
  • موفقیت (11)
  • نامه ها (2)
  • نگاهی دیگر (74)
  • نوجوان (1)
  • نوشتن کتاب (24)
  • نویسندگی و محتوا (70)
  • نویسنده (5)
  • هوش محتوایی (44)
  • وبلاگ و وبلاگ‌نویسی (1)
  • یادداشت‌ها (286)
  • یادگیری اثربخش (24)

آخرین دیدگاه‌ها

  • ناهید عبدی در دانلود کتاب جدید من | ولعِ زندگی کردن با جوراب‌های قرمز
  • ناهید عبدی در دانلود کتاب جدید من | ولعِ زندگی کردن با جوراب‌های قرمز
  • نوشته‌های شما | محتواگران فعال وب فارسی - شاهین کلانتری | نویسندگی و توسعه فردی در دانلود کتاب جدید من | ولعِ زندگی کردن با جوراب‌های قرمز
  • فروزان فدایی در دانلود کتاب جدید من | ولعِ زندگی کردن با جوراب‌های قرمز
  • فرزانه در دانلود کتاب جدید من | ولعِ زندگی کردن با جوراب‌های قرمز

برای دانلود آنی و رایگان کتاب فرم زیر را پر کنید:

 

    کتاب زندگی یک محتوانویس

     

      من و کامو

       

        ناهید عبدی | تمامی حقوق محفوظ است. | ©2020 , All rights reserved. / پشتیبانی : سعید قائدی