«آدم میتواند همه عمرش را
با کلمات سر کند
بیآنکه پیدایشان کند
چون ماهی بیچارهای
پیچیده در روزنامه مجاری
اولاً مرده است
ثانیاً مجاری نمیداند»
ساختمانی قدیمی که نسلها و کشمکشها و زندگیها و انقلاب و بوسهها به خودش دیده.
طبقۀ دوم. دری نیمهباز. با بوی تند کاغذ و کتاب.
میزی که همیشه شکلات و شیرینی روی آن است و عباس آقای همیشه مهربان و متین.
بعضی از بهترین کتابهای کتابخانهام مال همینجاست. کتابهای آرامی که نه سروصدایی در بازار دارند و نه دلی برای خواندنشان رفته و نه طراوت چندانی از بیرون آمدن از دستگاه چاپ رویشان مانده.
بین برنامههایی که برای مطالعه کردن میریزم، چند وقت یکبار پرانتزی باز میکنم و خواندن کتابهای سفارش نشده و ناشناس را دراینبین میگنجانم. به سراغ خریدن کتابهایی میروم که هیچ پیشزمینهای از آنها ندارم و تنها وقتی در کتابفروشی هستم و در اولین ملاقات، با ورق زدن و خواندن بخشی از صفحات، اقدام به خریدشان میگیرم.
اینجور خرید کردن چند مزیت عمده برایم دارد:
قبل از هر چیز به باریک شدن سلیقه و شکل گرفتن فهم محتوایی به من کمک میکند. خریدن کتابی که در هیچ دستهبندی خاصی نیست و به هیچ نویسنده یا مترجم مشخصی مربوط نمیشود، موتور ذهنم را به کار میاندازد و باعث میشود با دقت و وسواس بیشتری کتابها را بررسی کنم.
از طرفی، خریدن کتابها به این شکل، با سوگیری کمتری همراه است.
مشکل بزرگی که در خریدن کتابها وجود دارد این است که:
احساس و درکی که از خواندن کتابهای سفارش شده به دست میآید گاهی سندی بر فهم و ذوق و سلیقۀ ما نیست. بهنوعی همراه شدن با حظِ دیگرانی است که کتاب را پیش از ما خواندهاند و توصیف کردهاند و احساس ما بعد از خواندن، تنها برای مردود نشدن سلیقۀ محتوایی ما در برابر آنهاست.
اما خواندن کتابهای توصیه نشده، فرصت حیرتزدگی به ما میدهد و مجالی داریم تا احساساتی واقعیتر را تجربه کنیم.
و اما مهمترین مزیت، وقتی به سراغ خواندن بهترین کتابهای ناآشنا میرویم، فرصت میکنیم با کلمات و ترکیبات تازهتری مواجه شویم. چیزی که بعد از مطالعه کردن در یک حوزۀ خاص و خواندن از یک سری نویسندگان مشخص، ممکن است کمتر فراهم شود.
کتابهای غریبهتر با ما، دریچهای به روی ذهنمان باز میکنند تا با کلماتی مواجه شویم که کمتر به آنها خو گرفتهایم و عادت ذهن ما نشدهاند.
یکی از کتابهایی که همین چند روز پیش از همان کتابفروشی دوستداشتنی خریدم، کتابی ساده و کوچک از نیلس هاو بود که متن ابتدای این پست را هم از آن برداشتهام. همین متن کوتاه یادآور دوبارهای شد تا برنامهای برای یادگیری و وسواس بیشتر در انتخاب کلمات بچینم. بهمرور این برنامه را باز میکنم اما اینجا به یک قرار با خودم اشارهکنم:
کلمهای که به دلایلی و در برههای از زمان برایم مهم میشود (خصوصاً کلمات سادهتر، پرکاربردتر و همیشگیتر) را در لغتنامه جستجو کنم. تاریخچۀ این واژه را هم در زبان خودی و هم در زبانهای مختلف جستجو کنم.
یقین دارم همین اقدام کوچک، میتواند تفاوت بزرگی ایجاد کند در نگرش و درک و احساسی که هرروز تجربه میکنم.
یک پاسخ
سلام آدرس کتابفروشی این عباس آقا کجاست بریم کتاب بخریم، قطعا کتابای خوبی داره که شما ازش خرید می کنید.