ناهید عبدی

چالش تولید محتوا با کتابخوانی | یادگیری به شرط محتوا

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌هایی که افراد در تولید محتوا با آن مواجه هستند، در مرحلۀ شروع تولید و نشر محتواست.

اینکه نمی‌دانند راجع به چه موضوعی محتوا منتشر کنند؟

نمی‌دانند آیا فکری که در حال حاضر در ذهن دارند به اندازۀ کافی خوب هست؟

آیا این محتوا ارزش اشتراک‌گذاری با دیگران را دارد؟

خیلی این افراد به امید روزی هستند تا شرایط نسبت به امروز مساعدتر شود تا به تولید و نشر محتوا دست بزنند. فراموش می‌کنند که اگر همین امروز هم محتوای خود را منتشر کنند، شانس دیده شدن آن تا چه اندازه پایین است.

ثابت شده که بسیاری از هنرمندان، نبوغشان بعد از مرگ کشف شده است. هنرمندانی که شاید اگر در معرفی کارهایشان زودتر اقدام کرده بودند و یا مداومت بیشتری در نشر آثارشان داشتند، شانس بیشتری داشتند که در زمان حیاتشان، محتوا و آثاری که منتشر کرده‌اند دیده شود و موردتوجه قرار بگیرد.

مداومت در تولید و جدیت در نشر محتوا، از بهترین شیوه‌های پی بردن به علایق و استعدادهای ماست.

نه فقط برای عده‌ای از هنرمندان بلکه برای همۀ ما لازم است که مداومت در تولید و نشر محتوا داشته باشیم؛ نه فقط برای اینکه دیگران محتوای ما را ببینند و مورد توجه‌شان قرار بگیرد که برای پیدا کردن مسیر محتوایی منحصر به فرد خود و برای اینکه به یک فرم و ساختار مشخص برای تولید محتوای شخصی برسیم.

در فشار برای تولید و نشر محتوای مداوم ابعادی از ذهن ما درگیر می‌شود که شاید در آرامش هیچ وقت تجربه نمی‌شد . در نتیجۀ این درگیری ذهنی است که بهتر می‌توانیم به علایق و توانمندی‌های خود در زمینۀ تولید محتوا پی ببریم.

چالش تولید محتوا با شاهین کلانتری

شاهین کلانتری جدیدا ایده‌ای را مطرح کرده است با عنوان «یادگیری به شرط محتوا». هدف از چالش این است که هر روز یاد بگیریم و یاد بدهیم. اینکه هر محتوایی که مصرف می‌کنیم، از دل آن محتوایی بیرون بکشیم و منتشر کنیم.

این محتوا می‌تواند خواندن یک صفحه کتاب در روز باشد و بعد انتشار محتوایی با توجه به یادگرفته‌های ما از این کتاب. قرار هم نیست این محتوا چیزی بزرگ و عجیب و غریب باشد بله می‌تواند یک قطعه کوچک محتوایی باشد که بازتابی از آموخته‌های ماست.

این ایده برای شخص من خیلی جذاب است چون فکرِ پشت این ایده را خوب درک می‌کنم. تلاش برای تولید محتوا از آموخته‌ها، باعث می‌شود نه‌تنها جدی‌تر یاد بگیریم که فعالانه دست به تولید محتوا بزنیم و در کل به‌عنوان یک تولیدکنندۀ محتوای جدی، خلاقانه‌تر و در ابعادی وسیع‌تر فعالیت کنیم.

 لازم است با ایده‌های مختلف کار کنیم تا از راه تجربه بفهمیم کدام بهتر است. مطمئن‌ترین راه برای تولید محتوای موثر و اثربخش همین است که از راه تجربۀ شخصی به آن دست پیدا می‌کنیم.

 مادامی که محتوایی را مصرف می‌کنیم و حتی خیلی خوب هم یاد می‌گیریم، احتمال دارد که در بهترین حالت به یک سری ایده‌های انتزاعی و کلی دست پیدا کنیم که فقط در ذهن ما باقی می‌مانند.

اما وقتی برای یاد گرفتن شرط می‌گذاریم و آن را منوط به تبدیل کردن به یک قطعه محتوا می‌کنیم، آن وقت است که کم‌تر منفعلانه برخورد می‌کنیم و می‌توانیم به ایده‌هایی شفاف و عینی‌تر دست پیدا کنیم.

 

خلاقیت در تولید محتوا

بهتر است قبل از اینکه ایده‌ای را در لباس تنگ الگوها و قواعد جای دهیم، آن را به شیوۀ خود مطرح کنیم.

از یک زاویه دید می‌شود گفت در کل دو مکتب فکری وجود دارد: آشفتگی و فرآیند.

اگر همیشه منتظر باشیم تا راه و روشی شسته رفته و مرتب برای ایده‌یابی و در پی آن تولید محتوا پیدا کنیم، احتمالا به ندرت و در تعداد کمی می‌توانیم دست به تولید محتوا بزنیم.

بسیاری از بهترین انواع محتوا و خلاقانه‌ترین آن‌ها، بدون متعهد شدن به چارچوب فکری خاص و در نتیجۀ مواجهه با ایده‌های مختلف در یک مقطع زمانی مشخص شکل گرفته‌اند.

به همین دلیل است که بسیاری از افراد که در برنامۀ مطالعاتی خود برای یک مدت زمان مشخص، خواندن تعدادی از کتاب های متفاوت و با ایده‌هایی از جهان‌های فکری مختلف و حتی گاه متناقض را می‌گنجانند، افرادی خلاق‌تر هستند و قادر خواهند بود تعداد زیادی از انواع محتوا را در برهۀ زمانی کوتاهی تولید و منتشر کنند.

 

با خلق محتوایی نامعمول برای مدت زمانی طولانی، بعد از مدتی به یک ساختار فکری منسجم دست پیدا خواهیم کرد. برای این کار فقط کافی است وقتی با محتوای دیگران برخورد می‌کنیم و چیزی آموزنده و درخور توجه در آن می‌بینیم، ایده را برداریم و با اضافه کردن چیزی به آن، ایده‌ای جدیدتر منتشر کنیم.

مهم است که نظر و دیدگاه شخصی خود را به مسئله بتابانیم. این‌گونه است که خلاقیت شکل می‌گیرد؛ درست وقتی مسئله‌ای را، از زاویه نگاه شخصی خود تماشا می‌کنیم.

 ایده‌ها از کجا می‌آیند؟

بعضی از ایده‌ها خوبند. برخی اسف‌بار و بعضی دیگر تروتازه و جذاب و به خوشمزگی پرتقالی که در گیرودار انجام دادن کاری سخت، روی میز کار قرار می‌گیرد و نمی‌شود از وسوسۀ دیدن و مصرفش خودداری کرد.

بسیاری از ایده‌های خوب و جذاب زمانی به ذهن ما می‌رسند که درگیر یادگیری هستیم. وقتی کتابی می‌خوانیم، مطلبی را در سایتی می‌بینیم و یا در هر موقعیتی که به نوعی درگیر یاد گرفتن هستیم.

مهم است که این ایده‌ها را ببینیم، مصرف کنیم و در قدم بعد، آن‌ها را به ایده‌هایی بهتر و محتوایی قابل‌توجه تبدیل کنیم.

ایده‌ها همه جا هستند مشروط بر اینکه هر جایی به عنوان یک یادگیرنده ظاهر شویم.

فکر یا طرحی را می‌بینیم، ذهن ما در تلاش و تقلا برای تبدیل آن به چیزی بهتر است و درست در این وقت است که ایده‌ای تازه ظهور می‌کند.

وقتی منفعلانه با جهان اطراف برخورد نکنیم، آن وقت از فوران ایده‌هایی که ما را هر روز احاطه کرده‌اند، شگفت‌زده می‌شویم.

خیلی وقت‌ها مهم نیست هر قطعه محتوایی که تولید و منتشر می‌کنیم تا چه اندازه خوب است. بلکه مهم‌تر، چشم‌اندازی است که داریم و اینکه برای رسیدن به این چشم‌انداز، مداومت در تولید و نشر محتواست که اهمیت دارد.

 

اهمیت تولید محتوا و انتشار آن

مهم است که روند خلاقیت را زنده نگه داریم. مداومت در تولید و نشر محتوا به صورت پیوسته، حتی از خود خلاقیت هم مهم‌تر است.

برای زنده نگه داشتن این روند هم لازم است تا ذهن خود را با خوراک فکری خوب مدام تغذیه کنیم.

کتاب‌ها، از بهترین منابع برای مواجهۀ هر روزه با ایده‌های بکر است. اما تنها مواجهه با این ایده‌ها الزاما باعث گسترده‌تر شدن ذهن ما نمی‌شود و بیشتر خواندن الزما به معنای توانایی بالاتر برای خلق محتوای بیشتر و بهتر نیست.

وقتی با این نیت می‌خوانیم تا آموخته‌هایمان را به محتوا تبدیل کنیم، آن وقت نه‌تنها هدفمندتر و مفیدتر خواهیم خواند بلکه قادر خواهیم بود فراتر از واژه‌ها و ایده‌های کتاب‎‌هایی که می‌خوانیم پیش برویم.

دغدغه‌مند بودن و آگاهانه یاد گرفتن، باعث می‌شود قوۀ ابتکار ما به کار بیفتد و هر روز دست به تولید محتوایی بزنیم که شاید هیچ وقت با فکر کردن صرف نمی‌توانستیم به آن دست پیدا کنیم.

مهم است که ایده‌هایی که به ذهنمان می‌رسد را با جهان سهیم شویم. در معرض نمایش گذاشتن ایده‌ها باعث زاینده شدن آن‌ها می‌شود.

پی‌نوشت:

همین پست بعد از خواندن کتاب کوچکی از جان هگارتی به نام «هگارتی از خلاقیت می‌گوید» و به عنوان اولین قدم برای اجرای این چالش، نوشته شد.

مطالب مرتبط

کتاب و کتابخوانی

جمع کتابخوانی ما

«آدم می‌تواند یک عمر زندگی کند بی‌آنکه بداند چه کتاب‌هایی وجود دارند. کتاب‌هایی که می‌توانستند تمام زندگی‌اش را مثل کف دست نشانش بدهند.» داستایوفسکی راهکار

ادامه مطلب »
کتاب و کتابخوانی

تنها با کتاب

بی‌موقع به سرم زد بروم شهر کتاب نزدیک خانه. توقع نداشتم باز باشد ولی بود. دختر مسئول کتابخانه زود رسیده بود و چون مرا می‌شناخت

ادامه مطلب »

6 پاسخ

  1. به نکات ارزشمندی اشاره کردین، به شخصه برای خود من این چالش حالت سینوسی داشته ، یه زمانهایی راحت و با کیفیت و یه زمانهایی سخت و در نهایت با شکست همراه بوده.خیلی وقتها بوده که با برنامه ریزی و هدفمند نوشتم ولی وسواس و کمال گرایی مانع اتمام کار شده،در مقابل بعضی وقتها هم چشمهامو بستم و بی وقفه نوشتم،نتیجش هم اغلب باکیفیت و دلنشین بوده.
    یکی از چالشهایی که بعداز خوندن کتاب خاصی، برای ایده گرفتن و نوشتن ایجاد میشه؛ مقایسه کیفیت و نوع محتوا اون نویسنده خاص با مطلبی که نوشتیم یا قراره بنویسم میشه، فک میکنم اینجا هم باز همون غول کمال گرایی مانع بروز کلمات و خلق کردن میشه.
    ممنون ناهیدعزیز، بسیار ارزشمند بود، بازهم برامون درمورد چالشها بنویس.

  2. ناهيد عبدي عزيزم سلام
    من يك مشكل دارم
    اول اينكه كتابم رو تمام كردم و نميدانم كتاب خوبي شده يا اصلا يك سري مزخرفات نوشته ام!تمام تلاشم را كرده ام
    بعد از اينكه پاراگراف نويسي را درس دادي هرچه كتاب دا و مقاله بود روس سرم لوار كردم و البته ميتوانم بگويم هرچه را در دنيا بلد نباشم در مقاله نويسي چه علمي و چه غير علمي ادعاي دارم
    دوم اينكه نميدانم بايد باچه ناشكري صحبت كنم و شده ٢٠جلد دوست دارم چاپ شود خودت ميداني كه هرچقدر هم بگويم محتوا سند نويسنده شدنم هرقدر كم حتي نزد بدر و مادرم كتاب هست
    سرم اينه من پارسال براي قرصت مطالعاتي رفتم ايناليا و به خاطر عشقم به گل و گياه مدرك بين المللي گرفتم وقتي بحث كتاب شد صدايش را پيش هيچ كس درنياوردم و شبانه روز كار كردم و يك كتاب كوچك ديگر هم نوشتم درباره گل و گياه
    چه آپارتماني و چه غير اپارتماني
    كه اين راز را تصميم داشتم قلمم كه ايستاد فقط خودم بدانم و تو
    مدت زيادي نيست ميشناسمت
    اما نميدانم چرا اين قدر دوستت دارم
    شايد چون لايق بهترين هايي
    و اول از همه لايق شهرت
    چيزي كه من راهش را خوب ميدانم
    شايد به نظرت صادق بيايم كه هستم
    اما يك ويژگي دارم كه باعث شده حتي ايران را ترك نكنم با همه ي مزاياي خارج از ايران
    عشق به كساني كه دوستشان دارم
    ناهيد جانم كمي به كمكت نياز دارم
    خودت ميداني نوشتن را از من بگيرند مي ميرم
    به من كتاب هاي سخت معرفي كن
    درس هاي سخت
    كمكم كن يك ناشر پيدا كنم فقط اسم بگو من پيدا خواهم كرد
    ميدانم نگفته ميداني هرگز به تو دروغ نخواهم گفت
    بگذار گه گاهي ازتو چيزهايي بياموزم
    دوستت دارم
    فرناز

  3. به نکات ارزشمندی اشاره کردین، به شخصه برای خود من این چالش حالت سینوسی داشته ، یه زمانهایی راحت و با کیفیت و یه زمانهایی سخت و در نهایت با شکست همراه بوده.خیلی وقتها بوده که با برنامه ریزی و هدفمند نوشتم ولی وسواس و کمال گرایی مانع اتمام کار شده،در مقابل بعضی وقتها هم چشمهامو بستم و بی وقفه نوشتم،نتیجش هم اغلب باکیفیت و دلنشین بوده.
    یکی از چالشهایی که بعداز خوندن کتاب خاصی، برای ایده گرفتن و نوشتن ایجاد میشه؛ مقایسه کیفیت و نوع محتوا اون نویسنده خاص با مطلبی که نوشتیم یا قراره بنویسم میشه، فک میکنم اینجا هم باز همون غول کمال گرایی مانع بروز کلمات و خلق کردن میشه.
    ممنون ناهیدعزیز، بسیار ارزشمند بود، بازهم برامون درمورد اینجورچالشها بنویس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *