ناهید عبدی

دانلود کتاب جدید من | ولعِ زندگی کردن با جوراب‌های قرمز

دیروز شروع به نوشتن کتابی کردم. کتابی که بیش از هرکسی به خواندنش نیاز داشتم.

و چون حس کردم ممکن است دیگری هم برای ادامه دادن، برای داشتن ولعِ بیشتری برای زندگی کردن و برای از جا بلند شدن ممکن است به آن نیاز داشته باشد، تصمیم به انتشارش گرفتم.

کتابی که نوشتنش برایم مثل نشستن جلوی یک بوم سفید نقاشی بود.

بومی که مدت‌ها بوده در انبار خاک می‌خورده و نمی‌دانستم روی آن، چه طرحی بزنم.

حالا این بوم را از زیر خرت‌وپرت‌های زیادی بیرون کشیدم.

این بار برخلاف همیشه، مثل یک نقاش حرفه‌ای به سراغش آمدم؛ یعنی نقاشی که از قبل نمی‌داند چه بکشد و قرار است خودش را به فریبِ لحظه‌ها بسپارد و در بی‌برنامگیِ محض، طرح بزند.

من هم نمی‌دانستم قرار است چه بنویسم؛ پس از فلسفۀ بوکوفسکی پیروی کردم. همانی که روی سنگ‌قبرش هم نوشت:

«زور نزن»

و من بدون تلاشی برای فهماندن چیزی یا برای یادآوری موضوعی و بی کوچک‌ترین تقلایی برای خود ابرازی، بدون زور زدن، آنچه به ذهنم رسید را نوشتم.

در نهایتِ آزادگی.

 

در این کتاب از این موضوعات حرف زده‌ام:

  • پارۀ صفر: برآشفتن و عصیان
  • پارۀ یک: تناقض خوشبختی
  • پارۀ دو: خنده
  • پارۀ سه: جوراب‌های قرمز
  • پارۀ چهار: تنهایی
  • پارۀ پنج: رنج بشری
  • پارۀ شش: تابلوی خودآگاهی
  • پارۀ هفت: درد را تصویر کن
  • پارۀ هشت: ولعِ زندگی کردن
  • پارۀ نه: پرورش شعور

 

این کتاب کوچک، دعوتی است برای دیدن دنیا از زاویه‌ای قدری متفاوت‌تر و شاید قدری واقعی‌تر.

خواندنش را به کسانی توصیه می‌کنم که انگیزه‌ای برای پیدا کردن چیزی ندارند که یک‌باره هجوم امید را در دلشان روشن کند چون می‌دانند چنین امیدی واهی است و در کوتاه زمانی به خاموشی می‌گراید. کسانی را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنم که با بیرون کشیدن امید و انگیزه از لابه‌لای درد آشنایی دارند و واقعی بودن آن را می‌شناسند؛ یا حداقل دوست دارند بشناسند.

برای دانلود سریع کتاب فرم زیر را پر کنید:

    مطالب مرتبط

    کتاب و کتابخوانی

    جمع کتابخوانی ما

    «آدم می‌تواند یک عمر زندگی کند بی‌آنکه بداند چه کتاب‌هایی وجود دارند. کتاب‌هایی که می‌توانستند تمام زندگی‌اش را مثل کف دست نشانش بدهند.» داستایوفسکی راهکار

    ادامه مطلب »
    کتاب و کتابخوانی

    تنها با کتاب

    بی‌موقع به سرم زد بروم شهر کتاب نزدیک خانه. توقع نداشتم باز باشد ولی بود. دختر مسئول کتابخانه زود رسیده بود و چون مرا می‌شناخت

    ادامه مطلب »

    11 پاسخ

    1. سلام. بسیار عالی بود. و البته از قسمت خنده به بعد خوب شد. برای من البته . موفق باشین . امیدوارم بزودی کتابهای بعدیتون رو بخونم.
      خوشحال میشم به سایت من هم سری بزنین

      1. سلام عزیزم
        ممنونم از لطفت.
        راستش خودم هم بخش خنده رو خیلی دوست دارم.
        توی این کتاب هم تلاش نکردم ترتیب خاصی رو رعایت کنم. هر چیزی که در لحظه به ذهنم رسید رو نوشتم.
        ممنونم از همراهی‌تون.
        مرسی که بازخورد دادید.
        همراهی‌تون برام ارزشمنده.

      1. سلام دوست عزیز
        ممنون از شما برای وقتی که گذاشتید و کتاب رو خوندید.
        امیدوارم براتون مفید باشه.

    2. “”””اگر ولع تأثیرگذار بودن داریم،شایدبرخاستن از
      زیرِ دردِ وِ باِ قدرتِ ادامهِ دادن،ِنقطهِ شروعِ خوبیِ
      باشد. “””
      سلام این جمله خیلی به دلم نشست

    3. سلام بر سرکار خانم عبدی عزیز
      خواستم تشکر کنم از شما بایت پیج و سایت ارزشمند شما
      وجود ارزشمند شما باعث شد من با مدرسه نویسندگی آشنا بشم
      من خودم را مدیون شما میدونم

    4. فقط میتونم بگم فوق العاده بود
      باید آفرین گفت به چنین قلمی👏
      “عجیب نیست اگر در محیطی زندگی میکنیم که شعور اطرافیان را کمتر از آنی که باید، ببینیم؛
      عجیب اینست که در برابر این ها شعور خود را قربانی کنیم”

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *