تغییر کردن بیش از هر چیز، نشاندهندۀ این است که باید منطقۀ امنی را که در آن هستی ترک کنی، دست به کار شوی و درنهایت منتظر نتیجۀ کار بمانی.
این سه جنبه از تغییرات، باعث شده است این فرآیند ملالآور و گاه غیرقابلدسترس شود.
به باور من، با انجام یک سری اقدامات ساده و عملی، میتوان راحتتر با تغییرات کنار آمد.
در اینجا به مواردی اشاره میکنم که میتواند حرکت از منطقۀ امن کنونی به یک ناامنی خودخواسته را سادهتر کند:
بدون درنگ شروع کردن:
اولین گام برای پذیرش تغییرات، دست به کار شدن و اقدام کردن در لحظاتی است که هنوز آمادگی کافی نداریم.
داشتن نقشۀ راه مشخص:
بسیاری از تردیدها و ترسهای ما ازآنجا ناشی میشود که به حد کافی مسیر و گامهایی که قرار است در این جاده برداشته شود، مشخص نیست.
تعیین زمانبندی انجام کار:
ذهن ما به صورت ناخودآگاه، تغییرات نامأنوس را در طول زمان کش میدهد. لازم است خط پایانی فرضی را مشخص کنیم و تا حد امکان به آن پایبند بمانیم.
در میان گذاشتن فرآیند کار با دیگران:
این کار باعث میشود تعهد به انجام کار و البته انگیزه برای حرکت کردن، بیشتر شود.
غیرشخصی کردن کار:
تا حد امکان میتوان تغییرات را خارج از حوزۀ شخصی و گاهی به منظور کمک به دیگران انجام داد. گره زدن کار با نتایجی که میتواند برای دیگران هم مفید باشد، در ایجاد انگیزه برای تغییر بسیار کمککننده است.
پایش و عددی کردن نتیجۀ کار:
در طول مسیر لازم است نگاهی به عقب بیندازیم و مسیری را که طی کردهایم برآورد کرده و به تناسب موقعیت، مجدد آن را بازتعریف کنیم. وقتی پیشرفت کار تبدیل به عدد و رقم میشود، دید بهتری برای ادامۀ مسیر به ما میدهد.
تلاش برای یادگیری مداوم در مسیر:
قرار است مسیر حرکت از وضعیت فعلی به مقصد آتی، جنبههای پیشرفت را در ما بروز دهد. لازم است به مواردی که در طول مسیر یاد میگیریم دقت کنیم و ساده از آنها نگذریم. اینها میتوانند بزرگترین اندوختههای ما در مسیرهای آتی باشند.
لذتبخش کردن انجام کار:
اگر کار از حالت خشک و رسمی خارج شود، نهتنها نیروی ما در طول مسیر کاهش نمییابد، که میتوانیم باانرژی بیشتری گامهای بعدی را برداریم.