رازهای بزرگسالی (۲)
تعریف من از دنیای اطرافمان، چیدمانی از دنیای کوچک تکتک ماست که در محل تلاقی آنها، عناوینی مانند اجتماع، انتظار، فرهنگ و جامعه شکل میگیرد.
نگاهی که اغلب ما به یک زندگیِ درخور داریم، این است که با کمترین مسئولیت، بیشترین عایدات را نصیب خود کنیم. ولی درستترین اتفاقی که میتواند بیفتد این است که خود را از نتیجۀ وقایع اطرافمان جدا نکنیم.
یکی از رازهای بزرگسالی من این است که، اگر میخواهم دنیا به جای بهتری برای زیستن تبدیل شود، دنیای خودم را بهتر کنم.
یاد گرفتهام تا زمانی که نتوانم تغییری در شرایط ایجاد کنم، انرژی خود را صرف اعتراض از دنیای بیرونم نکنم. احتمالاً اگر مشکلی هست، خواسته یا ناخواسته در آن سهیم هستم.
قرار نیست کل دنیا به واسطۀ اقدامات ما تغییر کند اما به سهم خود و با همین تغییرات کوچک میتوانیم قدمی در جهت بهبود آن برداریم.
به قول شمیم مستقیمی، خودآگاهی روند دردناکی است. در این جامعه وقتی میخواهیم راجع به موضوعی نظر بدهیم، اول خود را هفت لا قایم میکنیم، میگذاریم توی صندوق، درش را هم قفل میکنیم، بعد شروع میکنیم دربارۀ دیگران نظر دادن.
وقتی همۀ بار مسئولیت تغییر را به دوش هر چیزی بیرون از دنیای خود میاندازیم، چارهای جز اعتراض کردن نداریم و نهایتاً هر تغییری، غیرممکن به نظر میرسد.
زندگی چیزی جز تلاش برای بهبود دنیای اطرافمان نیست و این امر محقق نمیشود مگر اینکه به عنوان یک جزء و به سهم خود، بخشی از جهانمان را بهتر کنیم.