بارها شنیدهایم که محتوایی که به سمت داستانگویی میرود، جذابتر است اما قدم اول برای اینکه به جذابیت محتوای داستان گونه پی ببریم این است که دید درستی نسبت به تعریف داستان در محتوا داشته باشیم.
الزاماً داستانسرایی در محتوا، به معنای جای دادن قصهای در دل محتوا نیست که همچون نگاتیوهای فیلم پشت سر هم چیده شده باشد و یا صرفاً به معنای توضیحات داستان گونه نیست.
منظور از داستان سازی در محتوا این است که پازل محتوایی، تکههای جذابی داشته باشد که هرکسی با دیدن آنها دوست داشته باشد آن پازل را از آنِ خود کند یا دربارهاش حرف بزند و یا حداقل او را به فکر فروببرد.
هر تکه از این پازل باید روایتگر چیزی متفاوت از روزمرگیِ محتوا باشد و در پی اتفاقی نو، به پیامدهای جدیدی در محتوا اشاره کند.
فکر میکنم وظیفۀ محتوای داستان محور این است که این قدر جذابیت ایجاد کند که مخاطب در مواجهه با آن، حتی بخواهد از طرف خودش داستانی برای محتوا بسازد.
در مسیری که محتوا مانند جادهای صاف روبهجلو حرکت میکند، محتوای داستان گونه مانند دستاندازی عمل میکند و مخاطب را به کند رفتن و دقت بیشتر وامیدارد.
برای این منظور لازم است از جادهای که همیشه در آن به تولید محتوا دست میزنیم، قدری منحرف شویم و میانبرهایی بسازیم که ما را زودتر به اهدافمان برساند. این میانبرها، همان محتوای متفاوت و داستانی هستند.
اگر مسیر محتوای شما هموار، آرام و بی سروصدا است، داستان آن را به موجودی پرجنب و جوش، پرسروصدا و غیرمعمول، تبدیل میکند تا برای مخاطب چشمنوازتر باشد.
2 پاسخ
به نظر من داستان پردازی باید یکی از حرفههای الزامی هر تولید کننده محتوایی باشد. شیوه ارائه محتوا روی پذیرش آن از دید مخاطب بسیار موثر است و داستان سرایی یکی از بهترین شیوههای ارائه محتواست که میتواند مخاطب را به سمت خودش جذب کند. این همان ویژگی کارآمدی است که یک محتوا به محتوای ایدهآل بدل میسازد، وگرنه رساندن مفهوم با طی کردن یک مسیر مستقیم نه برای تولید کننده هیجان انگیز است و نه برای مخاطب جالب.
دقیقا همین طوره که گفتی بهراد و اگر دقت کرده باشید، جای خالی داستان گویی ها در انواع محتواف به چشم می خوره.
البته همین مطلب می تونه از دید مثبت نگاه بشه و به عنوان فرصت جدیدی تلقی بشه.