«آسیبپذیری، درگیر شدن و با تمام وجود بودن است».
این تعریفی است که خانم برنه براون از آسیبپذیری ارائه میدهد.
همۀ ما آسیبپذیری را تجربه میکنیم مثل وقتیکه:
برای سخنرانی در حضور جمع، داوطلب میشویم.
وقتی از دیگران کمک میخواهیم.
وقتی عاشق میشویم.
هنگامیکه چیزی از خودمان را به اشتراک میگذاریم.
هنگامیکه با نظر دیگران مخالفت میکنیم.
وقتی کار جدیدی را راهاندازی میکنیم.
بهطور خلاصه، وقتیکه به انتخاب خودمان حضور داریم و میدانیم که ممکن است این حضورمندی، بازخورد مثبت نداشته باشد.
به این ترتیب آسیبپذیر بودن، این امکان را به ما میدهد که از بین این دو، گزینۀ بهتر را انتخاب کنیم:
- به قول البرت هوبار، برای پرهیز از انتقاد دیگران، کسی نباشیم، کاری نکنیم، چیزی نگوییم.
- بپذیریم که ممکن است مورد تأیید قرار نگیریم اما از حق خودمان برای بودن و ابراز وجود کردن، استفاده کنیم.
وقتی حضور داریم، یعنی قبل از هرکسی خودمان را به رسمیت شناختهایم و این پیام را به خودمان میدهیم که من، شجاعت اقدام کردن را بهاندازۀ شجاعت مواجهشدن با جواب رد، دارم.
و میپذیریم که قرار نیست همه چیز بیعیب و نقص باشد اما قرار است همیشه، سهم خودمان را از زنده بودنمان پرداخت کنیم و برگ تازهای از زندگیمان را که قرار بر زیستنش داشتیم، رو کنیم.
آسیبپذیری یعنی صداقت با خودمان و دیگران. وقتی با خودمان صادقیم، ارتباط بهتری با دیگران برقرار میکنیم که در آن، با خودِ واقعیمان حضور داریم نه نمادی از خودِ خوبمان.
با آسیبپذیر بودن، کاری را انجام میدهیم که به آن باور داریم تا به این گفته از دیوید لینچ، نزدیکتر شویم: «اگر کاری را انجام دهی که به آن باور داری و شکست بخوری، همچنان پیش خودت سربلندی. ولی اگر به کارت باور نداشته باشی و شکست بخوری، مثل این است که دو بار بمیری. فوقالعاده غمانگیز است».
12 پاسخ
سلام
این موضوع چه جالب بود.به خیلی از حوزه های دیگه هم میشه تعمیم داد.به ذهنم رسید یه مطلب بنویسم.شاید در ادامه ی همین بحث شما.
راستی من خیلی وقته به اینجا سر میزنم و از مطالبتون استفاده میکنم.موفق باشید
ممنون از همراهی تون
این قسمت از مطلب تون رو دوست داشتم آقای مهاجر:
«خیلی از واژه ها و مفاهیم شبیه همین «آسیب پذیر بودن»، علی رغم ظاهر منفی یا ناخوشایندی که دارن میتونن برای ما مفید و مثمر ثمر باشن».
موفق باشید.
بحث خیلی جالبی بود وقتی از صداقت گفتی با توجه به مسائلی که این روز ها باهاشون درگیرم حس کردم چرا باید انقدر دنیا رو سخت بگیرم،چرا چیز هایی رو که میخوام صادقانه بیان نکنم؟چرا سخت بگیرم ؟ چرا بخاطر اینکه دیگران چه فکری می کنن خودم رو محدود کنم؟
اینا چیزایی هست که توی سرم گذشت
اما همیشه بین چیزایی که فکر می کنیم تا عمل کردن بهشون فاصله زیاده…
نگاهت به واژۀ «صداقت» رو دوست دارم مهسا جان
اگر تو رابطه با خودمون صداقت داشتن رو زندگی نکنیم، باید به صداقتی که نسبت به بقیه هم داریم گاهی شک کنیم.
به ظاهر ممکنه بحث ساده ای به نظر برسه اما عمل کردن بهش خیلی وقت ها مشکله. شاید به همین خاطره که این فاصله رو احساس می کنی.
خیلی از ملاحظاتی که نسبت به اطرافیان مون داریم، دلیل این سختیه.
برات بهترین ها رو آرزو می کنم عزیزم
سلام خانم عبدی. از نوشته های ارزشمندتون استفاده میکنم و انرژی میگیرم گرچه بیشتر خواننده خاموشم.
آسیب پذیر بودن همون چیزیه که ما رو دوست داشتنی تر میکنه. آسیب پذیر بودن گمشده زندگی خیلی از ماهاست. چون هیچ وقت نخواهد اومد که همه چیز کامل و بی کم و سر بشه. ما همیشه با ابهام، عدم قطعیت و اطمینان زندگی میکنیم.
مرسی از همراهی ارزشمندتون
قرار گرفتن تو شرایط آسیب پذیری که رشد و رضایت بلندمدت براتون ایجاد می کنه رو آرزو می کنم.
لحظاتتون سبز و پر از آرامش .
من خوشبختانه به تازگی با سایت شما آشنا شدم و به همه بچه های تیم رایتینا خوندن مطالب شما رو توصیه کردم .
شاد ، پیروز و پاینده باشید
ممنون از همراهی ارزشمندتون
حضورتون باعث دلگرمیه.
موفق و شاد باشید
چقدر یادِ کتاب #نیمه_تاریک_وجود خانم #دبی_فورد افتادم.
وجهی از نگرش شما شبیه به موضوع این کتاب است.
با اینکه تازه این کتاب را خواندم، ولی باید دوباره آن را مرور کنم.
باید با تمام وجود درگیرش شوم 😉
پیشنهاد می کنم اگر وقت و حوصله ای بود، کتاب فوق العادۀ «زندگی شجاعانه»، نوشتۀ برنه براون رو هم بخونید آقای معاشرتی.
حتما
سپاسگزارم