نگرانی های کوچک اما مهلکی هستند که توانایی خراب کردن روزهای زندگیمان را دارند.
· نگرانی به اندازۀ کافی رشد نکردن
· نگرانی کوچک ماندن
· نگرانی جا ماندن از اکثریتی که در مسیر بیشتر شدن و بیشتر داشتن هر روز دوندگی میکنند
· نگرانی کم خواستن کم طلب کردن و کم بودن
· نگرانی به اندازۀ کافی مفید نبودن
ما از این بابت نگرانیم که آگاهانه یا ناآگاهانه میدانیم که به عنوان یک انسان، چقدر محدودیم.
انرژی، زمان، توانایی کار کردن و توانایی طلب کردن ما محدود است.
دانش و اطلاعات، امکان ایجاد روابط تازه و قابلیتهای ما محدود است.
در این محدودیت، فقط فرصت رسیدن و برآورده کردن بعضی خواستهها را داریم.
این در حالی است که ندای جمعی ما را هر روز به بیشتر خواستن و بیشتر طلب کردن دعوت میکند.
این در حالی است که جامعه و دوستان و اطرافیان مستقیم یا غیرمستقیم از ما میخواهند بیشتر باشیم و هر روز بیشتر شویم.
اگر در این هیجان عمومی شریک شویم و اگر توانایی فکر کردن مستقل را از دست بدهیم، ممکن است در باتلاق خواستههای بیپایه و اساس عمومی گرفتار شویم.
اگر برای خودمان محدودیت قائل نشویم، اگر تصمیم نگیریم که با این همه محدودیت خود و با عمر کوتاه خود قرار است چه کنیم، به راحتی ارزشهایمان را پای خواستههای جمعی قربانی خواهیم کرد.
ما گاهی در برابر ارزشهایمان و آنچه واقعاً در زندگی برایمان ارزشمند است، سخاوتمندانه رفتار میکنیم و آنها را پای خواستههای عمومی قربانی میکنیم.
دقیقاً در همین نقطه است که میبازیم.
دقیقاً در همین جاست که فرصت متمایز بودن، فرصت ماندن پای خود و فرصت درست زندگی کردن را از دست میدهیم.
در برابر این طرز فکر مبنی بر زیاد کردن و زیاد خواستن و هر روز بیشتر و بزرگتر شدن، به نظر من این نوع از تغییر نگرش میتواند مفید باشد:
- کوچک ماندن یک انتخاب است. انتخاب محدود بودن و محدود رشد کردن، انتخابی از روی ذکات و هوشمندی است.
- هزینه کردن آگاهانه» یک نوع هنر است. از مفهوم «هزینۀ فرصت» میدانیم که با داشتن یک موقعیت و فرصت تازه، لازم است فرصتهای دیگری را از دست بدهیم و آنها را چای داشتن یک فرضت هزینه کنیم. پس هوشمندانه است به این فکر کنیم که ما ناگزیر از قربانی کردن خواستههایی به پای خواستههای بزرگتر و ارزشمندتر هستیم و بهتر است به جای سوار شدن بر موج خواستههای عمومی، به شکلی مستقل فکر کنیم و پای ارزشهای شخصیمان بمانیم.
- فکر کردن هر روزه به اینکه ما محدود هستیم و تنها میتوانیم خواستههای محدودی داشته باشیم، خوب است با انجام هر کار روزانه ببینیم آیا این کارها در راستای اهداف محدودی هستند که برای گذران عمر کوتاه خود در نظر گرفتهایم؟
- خواهیم همه چیز باشیم و همه کاری انجام دهیم. این خواسته خطرناک است. با خودمان به توافق برسیم که در محدودهای میتوانیم خوش بدرخشیم و در بسیاری حوزههای دیگر نه میتوانیم و نه باید نفوذ کنیم.
- بر اصل تمرکز، تمرکز کنیم. وقتی کاری انجام میدهیم تا حد امکان بر آ ن دقیق شویم. با دقت گوش بدهیم. با دقت انجام بدهیم. بدون اینکه دلمشغول حوزههای دیگر بمانیم، روی حوزههایی محدود تمرکز کنیم و ذهن را از فرار به سمت حوزههای متفاوت بازداریم.
- در محدودهای کار کنیم. اطلاعات از حوزههای مختلف داشته باشیم اما در یک حوزۀ به خصوص عمیق شویم و آن را تا عمق بشکافیم.
- روابط خود را محدودتر و فکر شدهتر انتخاب کنیم. اطرافیان ما، قدرت تأثیر زیادی بر زندگی ما دارند. بدانیم روابط باکیفیت و مراوده با آدمهایی که از همنشینی با آنها لذت میبریم بسیار ارزشمندتر از داشتن روابط گسترده و بیارزش است.
2 پاسخ
چقدر این نوشته دل نشین هست
من دوست دارم چند بار رو نویسی کنم
ممنون که تجربیات و دانشتون رو مینویسید ؛ خوندنشون لذت بخش و مفیده ❤️