1
کلیات را همه میدانند. ارزش محتوا به جزئیات است
داشتم کتابخانهام را تمیز میکردم. کتابی را برداشتم و ورق زدم. عنوان سرفصلها را نگاه کردم و دیدم هیچچیز تازهای برایم ندارد. همان حرفهایی که هزار بار از دهان آدمها مختلف و بیشتر از همه از این کتاب شنیده بودم؛ چون در اولین بارِ خواندنش، بهاندازۀ کافی آن را خورده بودم.
به صفحۀ آخر نگاهی انداختم و این جمله از استفان کاوی نظرم را جلب کرد:
«نباید از اکتشاف بازایستیم و غایت همه اکتشافهایمان رسیدن به همانجایی خواهد بود که از آن آغاز کردهایم تا برای نخستین بار همانجا را بشناسیم.»
این همان جملهای بود که باعث شد برگردم و چندصفحهای از کتاب بخوانم و بعد دست از کار بکشم و بروم کل کتاب را کلمه به کلمه بخوانم.
راست میگفت.
غایت همۀ دانشِ من از این کتاب، این بود که برگردم و دوباره همهاش را موبهمو بخوانم و آن را طوری دیگر بفهمم و محتوای آن را جور دیگری بشناسم.
به این نتیجه رسیدم که برای مصرف محتوا، کلیات را رها کنیم و به جزئیات منابع ارزشمند توجه کنم. مصرف چنین محتوایی درنهایت ذهن را رشد میدهد و آن را برای تولید محتوای خلاقانه، آماده میکند.
2
کیفیت محتوای تولیدی وابسته به مصرف محتواست
اگر قرار است چیزی بنویسیم، چیزی بگوییم و یا محصولی را به هر شکل محتوایی تولید کنیم، در درجه اول باید ببینیم ورودیِ ذهن ما چیست و به ازای این ورودی و متناسب با آن، انتظار خروجی در قالب محتوا داشته باشیم.
کارخانۀ ذهن ما برای تولید محصولِ محتوایی نیاز به خوراک خوب دارد. باید مواد اولیه برای تولید را در اختیارش قرار داد. بدون برنامهریزی برای مصرف محتوا، تولید محتوای پخته، اثربخش و ارزشآفرین، خیالی خام است.
در این ویدئو دربارۀ مصرف محتوا گفتهام:
3
روشهای خلاقیت و ایده یابی با میهالی چیکست میهالی
ایده برای شروع محتوا از کجا بیاوریم؟
میهالی چیکست میهالی در کتاب خلاقیت، راهکارهایی برای ایدهیابی و تقویت خلاقیت ارائه میدهد که در اینجا به مختصری از آنها به شکل تیتروار اشاره میکنم.
- ما اغلب نمیدانیم با انرژی خود چه کنیم یا اینکه روی تخصیص دادن این انرژی به کارها و فعالیتهای مختلف ضعیف عمل میکنیم.
انرژی ما محدود است پس اگر از خود انتظار داریم تا خروجی کارمان خلاقانه باشد، نیاز است تا انرژی خود را در مسیر درست هدایت کنیم.
برای این کار بهتر است از مصرف محتوای بیهوده، غیرمفید و زمانبر دوریکنیم و این انرژی محدود را به سمت مواجهشدن، یادگیری و هضم محتوایی ببریم که اینقدر عمیق و مفید هست که بتوانیم از دل آن ایدههای خلاقانه بیرون بکشیم.
- در تعداد چیزهایی که شخص میتواند درآنِ واحد به آنها توجه کند محدودیت وجود دارد پس بهتر است هر بار فقط روی یکچیز تمرکز کنیم.
پس برای اینک هما بهترین نتیجه را بگیریم، باید مصرف محتوا و تولید محتوا را باهم همسو کنیم. اگر مصرف و تولید محتوا چندان همخوانی نداشته باشند، توجهی برای خلاق بودن باقی نمیماند.
خلاق بودن برای تولید محتوا وقتی اتفاق میافتد که ما حوزهای را عمیق شکافته باشیم و در این عمق، به چالشهای ذهنی رسیده باشیم. مواردی که از عرف فاصله دارند و برای حل کردن آنها، ذهنِ خلاق ما فعال میشود.
- محدودیت در انرژی ذهنی ما گاهی به این برمیگردد که ما توجه زیادی را به اهداف خودخواهانه اختصاص میدهیم. گاهی نیازهای ما اینقدر متورم شدهاند که به وسواس ذهنی تبدیل شده و همۀ لحظات ما را میبلعند.
وقتی هر چیزی که میبینیم، میاندیشیم یا هر محتوایی که مصرف میکنیم قرار است در خدمت منافع شخصی خودمان باشد، دیگر توجهی برای آموختن دربارۀ هیچ چیز باقی نمیماند.
پس وقتی به دیگران توجه میکنیم و تلاش میکنیم تا منافع دیگران را در محتوایی که تولید میکنیم، دخیل کنیم، آنوقت بهترین نتیجه را از مصرف محتوا میگیریم. مسلماً در این صورت به سمت مصرف محتوایی گرایش پیدا میکنیم که صرفاً به نیازهای شخصی ما محدود نشوند و در سطح وسیعتری بتوانند نیازهای عمومی را پوشش دهند.
اولویت که با منافع عمومی باشد، محتوای ارزشمندتری تولید خواهد شد و محصول جانبی چنین محتوایی، منافع شخصی را هم تا حد زیادی پوشش خواهد داد.
- یکی از اولین گامها بهسوی زندگی خلاقتر، پرورش کنجکاوی و علاقه است.
درواقع اختصاص دادن توجه به مسائل به خاطر خود آنها. با افزایش سن ما، حس شگفتی و احساس حیرت در مواجهه با جهان کمرنگ میشود. خصوصاً اگر بتوانیم کنجکاوی را در قلمرو خاصی حفظ کنیم، به ایدههای خلاقانهای در آن قلمرو میرسیم.
اگر در محدودۀ خاصی که محتوا تولید میکنیم، کنجکاوی بیشتری نشان دهیم، مطمئناً به سؤالات زیادی برخواهیم خورد. اینجاست که باید در وبسایتها، کتابها و منابع مختلف بگردیم تا به جواب سؤالاتی که در ذهن داریم برسیم.
وقتی کنجکاوی در قلمرو محتوایی خاص حفظ میشود، از سطح گذر میکنیم و درجایی قرار خواهیم گرفت که علاوه بر خود، میتوانیم دیگران را هم با ایدههایی مواجه کنیم که شگفتزده شوند.
- برای خوب انجام دادن هر کاری تلاش کنید. فرقی نمیکند این کار چه چیزی باشد از سرودن شعر تا نوشتن چند خط یا تمیز کردن خانه. خوب انجام دادن کارها که به عادت تبدیل شود، اثر و انرژی حاصل آن در همه فعالیتهای دیگر ما نمود پیدا میکند.
وقتی در تلاش باشیم تا محتوایی متمایز و بهتر از محتوای موجود تولید کنیم، این نیاز را احساس میکنیم که باید محتوایی متفاوت را هم مصرف کنیم. مثلاً برای نوشتن یک کتاب خوب، شاید لازم باشد به سراغ کتابهای کهن برویم، تاریخچۀ شکلگیری پدیدهها را بخوانیم، نمونههای موردی کمتر دیده شده را بخوانیم و در کل هر منبعی که دسترسی دیگران به آنها محدود باشد.
خوب انجام دادن کارها، مرتبهای بالاتر از انجام کار صرفاً برای تمام کردن کار است. درست است که این نوع کار کردن انرژی و تاون بهمراتب بیشتری میطلبد اما نهایتاً خروجی متفاوتتری هم خواهد داشت.
- عادتهای قدرتمند بسازیم. بعد از بیدار شدن انرژی خلاق، حفاظت از آن ضروری است. ما باید در برابر اختلالها مانع ایجاد کنیم و کانالهایی حفر کنیم تا انرژی بتواند آزادانه جریان پیدا کند.
بیدلیل نیست که خیلی از افراد خلاقی که در طول تاریخ میشناسیم، فقط یک نوع لباس میپوشند. انرژی که صرف انتخاب لباس در هرروز میشود را این افراد ذخیره کرده و به موارد مهمتری اختصاص دادهاند.
از عادتهای سازندۀ ما برای افزایش انرژی خلاق و توان ایدهپردازی میتواند این باشد که به سراغ منابع متفرقه نرویم و بخشی از برنامۀ هرروز را به تولید محتوایی خاص در حوزهای مشخص اختصاص بدهیم.
از طرفی میتوانیم برای روزهای متوالی، فقط روی یک محتوای خاص تمرکز کنیم. چه برای مصرف و چه برای تولید محتوا. هر چیزی که با این ایده مرتبط باشد در این مدت پذیرفته شده و هر چیزی در راستای این محتوا نباشد، لازم است به فراموشی سپرده شود. ماندن پای یک نوع محتوای خاص در مدت زمانی مشخص، تمرکز و توجه بیشتری میطلبد و خروجی این توجه، محتوایی خلاقانهتر خواهد بود.
- تا حد ممکن ایده تولید کنید. اگر مجبورید گزارش یا نامهای بنویسید، واژهای کلیدی را مشخص کنید و بعد سعی کنید تا حد ممکن برای آن مترادف تولید کنید. اگر به مشکل برخوردید از واژهیاب استفاده کنید.
ابتدا به دنبال کمیت باشید و بعد نقادانه عمل کنید و برای کیفیت آن را ویرایش کنید. تا حد ممکن ایدههای متفاوت داشته باشید. کمیت مهم است.
مشکل اغلب ما این است که به اولین چیزی که به ذهنمان میرسد قناعت میکنیم و دیگر به دنبال پیدا کردن ایدههای بیشتر نمیرویم. برای تولید محتوای خلاقانه، در وهله اول بهتر است به سراغ پیدا کردن ایدههای بیشتر و بیشتر برویم. کمیت مهم است چراکه ما را در دام اولی ایده نمیاندازد. شاید بعد از جستجوی زیاد دوباره به سراغ همان اولین ایدههایی که با آن مواجه شدیم برگردیم اما این بار با توان و اطمینان بیشتری به آن ایده خواهیم پرداخت.
پس مهم است در یک قلمرو خاص، حجم بیشتری از محتوا را مصرف کنیم هرچند بخواهیم در محدودهای از این قلمرو محتوا تولید کنیم. اینگونه محتوای تولیدی، فکر شدهتر خواهد بود چراکه مسئلهای واحد را از زوایای مختلف بررسی کرده و درنهایت به ایدههایی قابلاتکا ختم شده است.
4
محتوای مصرفی را شخصی کنیم
بهتر است محتوای مصرفشده را به چیزی شخصی و ارزشمند تبدیل کنیم. هر آنچه میخوانیم و میبینیم و به هر نحوی دریافت میکنیم تا به کمک آن محتوا تولید کنیم را بهتر است تا حد امکان شخصی کنیم بهاینترتیب که:
- به محتوایی که دریافت میکنیم چیزی اضافه کنیم.
- ردپایی از تجربه، افکار، نگرش و دانستههای قبلی خود را بر این محتوا سوار کنیم.
- بهمرورزمان، زبان خود را برای تولید محتوا پیدا کنیم و به سبک و سیاق خود محتوا تولید کنیم. میدانیم که خیلی از حرفها پیشازاین گفتهشده و بسیاری از محتوایی که هرروز مصرف میکنیم، تکرار همان حرفهای قبلی در قالبی جدید است؛ اما میشود همین حرفهای تکراری را برای گروه خاصی از مخاطبان، در زمینه خاص محتوایی و با زبانی تازهتر عنوان کرد تا همچنان ارزشمند و مورد استفاده قرار بگیرند.
- بهجای کلیگویی، بهتر است محتوا را در محدودهای مشخص که در آن کار و فعالیت میکنیم، تولید و منتشر کنیم.
5
یاد بگیریم که چطور یاد بگیریم
خیلی از ما ساعتها و روزها را برای خواندن، دیدن و شنیدن انواع محتوا مصرف میکنیم اما درنهایت، بهاندازهای که باید خروجی باکیفیت و رضایتبخش تولید نمیکنیم.
یکی از دلایل این موضوع به کیفیت یادگیری ما برمیگردد.
درست است که انواع محتوا را مصرف میکنیم اما میشود گفت که اینها فقط مواجهه و دریافت محتواست نه درک و هضم آن بهمنظور تبدیل شدنش به چیزی ارزشمندتر.
یادگیری اصول دارد. اگر قرار است محتوایی را مصرف کنیم و در مدت کوتاهی به فراموشی بسپاریم، عملاً زمان را از دست دادهایم بدون اینکه واقعاً چیز ارزشمندی آموخته باشیم. برای نهادینه شدن محتوای مصرفی باید زمان بیشتری برای یادگیری اثربخش بگذاریم.
مغز فراموش میکند تا بتواند زنده بماند. ما حجم زیادی از محتوای مصرف شده را دور میریزیم. آنهم ناخودآگاه و در سکوت و بدون آنکه خیلی وقتها حتی متوجهاش باشیم.
مغز فراموش میکند تا قادر باشد بیشتر یاد بگیرید. حجم زیادی از مطالب کتابهایی که میخوانیم، دانشی که از طرق مختلف به دست میآوریم، محتوایی که میبینیم و میشنویم، فراموش میشود.
مگر اینکه سیستمی برای به یاد سپردن آنها بسازیم.
در اینجا و بهعنوان نمونه، 5 راهکار برای یادگیری اثربخش از کتابخوانی را در 5 فایل صوتی عنوان کردهام. بهطور خلاصه، محتوای این فایلها بر اهمیت یادگیری جزئیات کتاب و ارائۀ روشهایی برای به خاطر سپردن و درک مطلب تأکید دارد.
یادگیری میتواند شامل چنین مراحلی باشد:
- در وهلۀ اول ما به گردآوری اطلاعات میپردازیم.
- در مواجهه با اطلاعات، بهتر است برای خودمان پرسشهایی را مطرح کنیم و با این پرسشها دست به کنکاش و بررسی عمیقتر اطلاعات بزنیم.
- مشکل بسیاری از ما که محتوای مصرف شده را فراموش میکنیم این است که به مصرف محتوا بهصورت شفاهی اکتفا میکنیم. این در حالی است که میتوانیم آموختهها را به محتوایی مکتوب تبدیل کنیم یعنی دربارۀ بخشهای مهم محتوایی که با آن مواجه میشویم بنویسیم، نتبرداری کنیم، بخشهای مهم را به شکل کلیدواژه حفظ کنیم، خلاصهنویسی و بازنویسی کنیم تا از طریق محتوای مکتوب، احتمال به خاطر سپردن و درک محتوای مصرف شده را هر چه بیشتر کنیم.
- محتوای مصرف شده را به زندگی واقعی ربط بدهیم. این روش باعث میشود اطلاعات خام تغییر شکل بدهند و از دنیای انتزاعی خود فاصله گرفته و برای ما قابلدرک شوند. بهعنوانمثال میتوانیم برای محتوایی که مصرف میکنیم، در زندگی خود به دنبال مثال بگردیم. میتوانیم به این فکر کنیم که این محتوا در کدام بخش از زندگی میتواند کاربرد عملی داشته باشد؟ کجا میتوانم از این محتوا استفادۀ واقعی ببرم؟
- یاددادن میتواند مرحلۀ مهمی از یادگرفتن باشد. برای اینکه اطلاعات هر چهبهتر در ذهن ماندگار شوند و بهخوبی درک و فهمیده شوند، میتوانیم این دانش بهدستآمده را از طرق مختلف آموزش دهیم. مثلاً میتوانیم یک پست وبلاگی برای آن بنویسیم، با دوستی آن را مطرح کنیم، بهصورت رسمی آموزش دهیم یا از هر روش دیگری، برای یاد دادن اقدام کنیم.
بههرحال فکر میکنم بد نیست اگر الگویی برای یادگیری شخصی خود پیدا کنیم و مطابق با آن پیش برویم.
بهترین راه هم این است که به تجربیات قبلی خود برگردیم و ببینیم کجا و به چه ترتیبی یادگیری را به شکل اثربخش تجربه کردهایم و از آن نتیجه گرفتهایم. وقتی این بررسی را انجام دادیم، حالا میتوانیم این الگو را برای یادگیری در زمینههای مختلف هم امتحان کنیم و مدام دست به اصلاح و تقویت آن بزنیم تا درنهایت، تجربۀ بهتری از مصرف محتوا بهمنظور یادگیری داشته باشیم.
6
تولید و مصرف محتوا نیاز به بازبینی دارد
عجلهای که این روزها برای انجام کارهای مختلف، برای زندگی کردن و برای به ثمر رساندن پروژههای مختلف زندگی داریم، این باور را در ما ایجاد کرده که نباید وسواس خاصی برای خروجی کارهایی که انجام میدهیم داشته باشیم.
این باور تا حدی قابل دفاع است. نمیشود با کمالگرایی و تمایل به انجام دادن کاری بینقص، محتوایی منظم تولید و منتشر کرد اما بهتر است در کنار این موضوع، به این ایده هم توجه داشته باشیم که همیشه فرصت برای بازبینی و بهتر کردن محتوا هست.
یک پست وبلاگی، یک مقاله در وبسایت و یا هر محتوایی که به طرق مختلف تولید و عرضه میکنیم، قابلیت این را دارد که بهمرورزمان بهتر شود.
ما در طول زمان انواع محتوا را مصرف میکنیم و این موضوع باعث میشود دید وسیعتر و تجربۀ بیشتری به دست بیاوریم که بازتاب آن را در محتوای تولید شده میتوانیم وارد کنیم.
محتوایی که بار اول تولید میکنیم میتواند مثل بچۀ نارسی باشد که مدتزمانی نیاز به مراقبت دارد تا رشد کند و به تکامل برسد. اگر به خودمان زمان بدهیم تا در طی روزها و هفتهها چنین محتوایی را کاملتر کنیم، درنهایت خروجی ارزشمندتر و مفیدتری خواهیم داشت.
در این مدت بهتر است مصرف محتوا را هم بازبینی کنیم و به سراغ منابعی برویم که مرتبطتر و مفیدتر میتوانند باشند.
7
مصرف محتوا را متوقف کنیم و دست به عمل بزنیم
همۀ ما به برنامهریزی برای مصرف محتوا نیاز داریم. اگر برنامۀ مشخصی برای مصرف محتوا نداشته باشیم، ممکن است مدتها درگیر آن بمانیم بدون اینکه خروجی خاصی داشته باشیم.
یکی از دلایلی که محتوا را مصرف میکنیم این است که بتوانیم آن را به محتوایی بهتر، مفیدتر و متناسب با کار و فعالیت خود تبدیل کنیم. پس لازم است برنامهای بچینیم و در این برنامه، هدف خود ر ا از مصرف محتوا مشخص کنیم، معیارها و سنجههایی را تعریف کنیم که ببینیم چطور میتوانیم این محتوای مصرفی را به محتوایی ارزشمندتر تبدیل کنیم، مدتزمانی که لازم است صرف این کار شود را مشخص کنیم و درنهایت بگوییم که محتوای تولید شده، باید چه ساختار و فرمی داشته باشد تا موردقبول خودمان واقع شود.
برای این منظور بهتر است منابعی محدود را در زمانی محدود برای مصرف کردن فهرست کنیم.
مشخص کنیم که در این مدتزمانی که برنامهریزی کردهایم، قرار سات به سراغ چه منابعی برویم تا زمان ما برای پیدا کردن ایدههایی متفرقه از مکانهای پیشبینینشده هدر نرود.
همینطور بهتر است انتظاراتی را که از مصرف محتوا و تولید محتوا داریم برای خود فهرست کنیم. ببینیم بهترین حالت ممکن چه خواهد بود و برای رسیدن به این حالت، چه گامهایی را باید طی کنیم.
فهرست کردن معیارها و شاخصهای سنجش ارزش محتوا در این مسیر میتواند به ما کمک کند.
درنهایت بهتر است به فهرست کردن خروجیها بپردازیم و ببینیم ازنظر کمیت محتوا و کیفیت آن، چه خروجیهای محتوایی را در چه سطحی میتوانیم تولید کنیم.
با این فهرستها برنامهای منسجم خواهیم داشت که مسیر را برایمان روشنتر میکند و بدون اینکه مدتها درگیر مصرف محتوا بمانیم، هر چیزی را هدفمند، مشخص و با چارچوبهای از پیش تعیینشده مصرف میکنیم تا نهایتاً به نتیجۀ دلخواه برسیم.
3 پاسخ
سلام
خیلی ممنون
مطلب خوبی بود
دوست دارم یاد بگیرم ولی نمیدونم از کجا شروع کنم به نوشتن خانم عبدی، کتابم بطور متوسط حداقل ماهی یکبار مطالعه می کنم؟؟