کتابخونۀ بزرگ و سفید من، مثل اتاق درمانه. هربار در وقتِ خوشی و ناخوشی کنارش جا خوش میکنم.
کاناپۀ سفید کنار کتابخونه هم حکم همون تختِ درمان رو داره. روش دراز میکشم و میخونم و درمان میشم و سبک.
لحظههای تنهاییِ من توی خونه زیاده؛ ساعتایی که هیچ صدایی حتی از دیوار هم درنمیاد. توی این خلوتِ خودخواسته، «تفکر» همون چیزیه که به لحظههام معنی میده.
برای هر کسی در مقطعی از زندگیش پیش میاد که مرز باریک بین افکار سازنده و نشخوارهای ذهنیش پاره بشه و این دو باهم یکی بشن؛ درست شبیه به مردمی از دو فرهنگ مختلف که وقتی یکباره با بیمرزیِ سرزمینشون روبهرو بشن، ممکنه دست به شادی یا غم افسارگسیخته بزنن، این افکار هم وحشی، شاد، غیرقابلکنترل و متوهمانه خواهند شد؛ اما وقتی مرزبندی افکار دقیقتر باشه، خلوت و خوداندیشی نهتنها آزاردهنده نیست که مسبب رضایتخاطر عمیقی میشه.
معتقدم که اکثر ما شیوۀ درست فکر کردن رو یاد نمیگیریم در حالی که اگر کسی دراینباره ازمون سؤال کنه، با بهت و ناباوری جواب میدیم که «مگه ممکنه من ندونم چطور فکر میکنم؟»
اما وقتی مهارت درست فکر کردن رو یاد میگیریم، وقتی مهارت ذهنبینی رو پرورش میدیم، وقتی یاد میگیریم چطور ذهن و افکارمون رو مدیریت کنیم، از اینجا به بعد میتونیم طعمِ خودیاری رو مزهمزه کنیم. میتونیم بفهمیم به اشتباه اسم تفکر رو روی یه سری فعالیتهامون گذاشته بودیم؛ و میتونیم بفهمیم اگر حس اسارت داشتیم، یکی از دلایلش این بوده که آزادیِ واقعی رو با «درست اندیشیدن» تجربه نکرده بودیم.
دوباره برگردیم به کتابخونه.
من بسیاری از این هزاران جلد کتاب رو خوندم اما تعداد خیلی محدودی از اونها تونستن تاثیر عمیقی روی زندگیم بذارن. دقیقا همون کتابهایی که وادارم کردن به فکر کردن، به نقد کردن و درنهایت به عمل کردن.
اما مطالعه کردن هم الزاما نمیتونه با تفکر درست همراه باشه. حتی خوندن هزاران جلد کتاب، تضمینکنندۀ پرورش تفکر نقادانه نیست. تفکر درست نیاز به صبوری، کلنجار ذهنی، رفت و برگشت از یه مسیر فکری تکراری و بازبینی و تمرین درست فکری و تمرکز دوباره و دوباره و دوباره داره. چنین تمرینهایی شاید در خلوت طاقتفرسا باشه و از حوصلۀ خیلی از ماها خارج.
از اینجا بود که برگزاری وبینارهای بهتر اندیشیدن به ذهنم رسید. فکر کردم چرا باهم فکر نکنیم؟ چرا باهم این کار سخت و ارزشمند رو انجام ندیم؟ اون هم در روزهایی که یقین دارم بیشتر از هر زمانی به نقادانه فکر کردن نیازمندیم.
تصمیم دارم خلاصهای از بعضی جلسات وبینار رو اینجا منتشر کنم تا فرصت بیشتری باشه برای تمرین کردن موضوعات مهم و گپ زدن بیشتر راجعبهشون.
الان که این متن رو مینویسم، ۲۲ جلسه از مجموعه وبینارهای بهتر اندیشیدن گذشته. تا کی قراره ادامه بدم؟ نمیدونم. ولی الان حالم باهاش خیلی خوشه.
این وبینارها در روزهای زوج ساعت ۹ شب در فضای اسکایروم به آدرس زیر برگزار میشه و حضور برای همه آزاد و رایگانه:
یک پاسخ
سلام. کاش بایگانی از فایل های این وبینارها می ذاشتید برای دانلود و استفاده مشتریان(مخاطبان)
از کتاب فرمودید که عشق و علاقه بنده بوده و هست از خردسالی تاکنون؛ جملاتی زیبا در خصوص کتاب تقدیم نگاه و اندیشه شما:
. کاش میدانستم کسی که از علم بی نصیب مانده چه چیز به دست آورده است. و آن کس که از علم بهرهمند شده چه چیز بدست نیاورده است .
. کسی که با کتابها خود را آرامش دهد؛ هیچ آرامشی را از دست ندهد.
. روزگار پر آشوبی فرا می رسد كه در آن روز مردم جز با كتاب های خود انس نمی گیرند.