«اگر در یک در جزیرۀ متروک به دنیا آمده باشید و هرگز موسیقی به گوشتان نخورده باشد احتمالاً نمیتوانید بتهوون شوید.
ممکن هست اما محتمل نیست.
شاید بتوانید صدای پرندهها را تقلید کنید اما سمفونی شمارۀ پنج را نخواهید نوشت.
برای اینکه بتوانید اندیشمندی اصیل باشید، به سه چیز نیاز دارید:
اول باید حجم بسیار عظیمی اطلاعات داشته باشید. بعد باید مشتاق باشید با ایدهها کلنجار بروید؛ و درنهایت باید این توانایی را داشته باشید که از شر زبالهها خلاص شوید.»
مدتی است که در ملاقات با مدیران مختلف، جای خالی دو چیز را احساس میکنم:
- مطالعۀ تخصصی و غیرتخصصی مدیران
- اشتراک تجربیات ارزشمندی که مدیران از دل کسبوکارشان بیرون میکشند.
برای اینکه قدمی هرچند کوچک در راستای این دغدغه برداشته باشم، به نوشتن کتاب برای مدیران فکر کردم. احساس میکنم نوشتن کتاب، تیری است که با آن میشود به دو هدف بالا زد.
از طرفی، بعد از خواندن حرفهای جاکوب رابینو در بالا، به این فکر کردم که ما نمیتوانیم بدون آموزش و یادگیری روشهای درست نوشتن، به نویسندهای حرفهای تبدیل شویم. اولین قدم برای یادگیری مهارت نویسندگی، مطالعه کردن است. قدم بعدی، پرورش ویژگی «سخاوتمندی» است. نویسندهای میتواند خوب بنویسد که خوب خوانده باشد و در انتقال تجربیاتش، کوتاهی نکند.
پس این کتاب میتواند علاوه بر اینکه راهنمایی برای نوشتن کتابهای مدیریتی باشد، مشوقی برای مطالعۀ بیشتر و یادآوری، برای به اشتراکگذاری تجربیات ارزشمند مدیران باشد.
چرا بهجای هر اقدام دیگری، به نوشتن این کتاب فکر کردم؟
کتابها برای من مقدس هستند. همیشه از نگاه کردن به کتابهای یک کتابخانه و حجم آگاهی که در آن فضای کوچک فشردهشده، شگفتزده میشوم. تلاشم هم بر این بوده است تا حد امکان کتابهایی را بخوانم که چنین قداستی را در ذهنم پررنگتر کند. ازاینرو وقتی دوستان و اطرافیان تصمیم به نوشتن کتابی میگیرند، به سهم خودم تلاش میکنم این دستاورد عظیم و شگفت انسانی را در مسیری هدایت کنم که ارزش بیشتر و دستاوردهای واقعیتر برای نویسنده و خوانندهاش فراهم کند.
وقتی با مدیران مختلف صحبت میکنم و تجربیات منحصربهفرد و ارزشمندشان را میشنوم، به این فکر میکنم که ثبت و ضبط این دستاوردها میتواند جایگزین بسیار ارزشمندی با کتابهای زرد و تهیمغز باشد. کتابهایی که مدل ذهنی یک مدیر موفق را نشان میدهد و از چالشهایی حرف میزند که به شکل تکرارشونده بر سر راه هر مدیری میتواند قرار بگیرد، میتواند از بعد آموزشی و انسانی مفید باشد.
کتابهای غیرداستانی زیادی نوشته میشوند که تکرار همان حرفهای قبلی هستند بدون ذرهای خلاقیت یا جملهای تازه که خواننده را به فکر کردن وادارند. جایگزین چنین کتابهایی، میتواند نوشتههای مدیری باشد که با ارائۀ نمونههای واقعی، چالشها و موفقیتهای کاری و همینطور تجربیاتی که برای به دست آوردنشان هزینههای سنگینی داده است، خواننده را آموزش دهد و از تکرار دوبارۀ آن اشتباهات برای خواننده جلوگیری کند.
نگاه سیستمی در نوشتن کتاب برای مدیران
با نگاه سیستمی میتوانیم بفهمیم که چنین کتابهایی میتواند بر چند جنبۀ مهم از زندگی همۀ ما تأثیر مثبت بگذارد:
- ارائۀ چشمانداز درست در رابطه با کسبوکار و توضیح دادن در مورد مدل فکری که پشت این چشمانداز وجود دارد، از تکرار اشتباهات جلوگیری میکند و باعث رونق کسبوکارهای شخصی میشود.
- کیفیت کتابهای چاپ شده توسط نویسندههای ایرانی رشد میکند و بهجای تکرار حرفهای گفتهشده یا در بهترین حالت، ترجمۀ حرفهای دیگران، داستانهایی واقعی از دنیای ملموس کسبوکار کشور ارائه میدهد.
- کسبوکارها به روشهای بهتری برای بازاریابی روی میآورند و با تلاش برای تولید محتوایی ارزشآفرین، بهصورت جدیتر به پیوستن به روشهای نوین بازاریابی فکر میکنند و ازاینرو موفقیت بلندمدت خود را بیشتر تضمین میکنند.
- مدیران به شکل جدیتر به نوشتن، بهعنوان یکی از بزرگترین سرمایههای سازمانی فکر میکنند و درگذر زمان میتوانند از دستاوردهای مستقیم و غیرمستقیم آن در کارشان بهره ببرند.
مهمترین بخشهای این کتاب:
ازاینرو این کتاب کوچک را نوشتم و در آن به این چهار موضوع اصلی پرداختهام:
- چرایی نوشتن کتاب برای مدیران
- چگونگی نوشتن کتاب
- روشها و تکنیکهای درست نوشتن
- ابزار و راهکارهایی برای نوشتن
امیدوارم این کتاب کوچک، مجالی کوتاه برای تفکر عمیقتر، مطالعۀ هدفمندتر و ارزشآفرینی بیشتر باشد.
دانلود رایگان و آنی کتاب
4 پاسخ
با عضویت در کانال شما و خواندن مطالب سایت خواستم تماس بگیرم نتوانستم. ممنون میشوم راهنمایی کنید.
درود و ارادت خدمت جناب خیام بزرگوار و عزیز
باعث افتخاره که حضور گرمتون رو اینجا میبینم.
با شما در تماس هستم.
” اما کمتر پیش میآید از مدیری بشنویم که یکی
از دغدغههای اصلیاش، نداشتن مهارت درزمینۀ نوشتن باشد.”
سلام
من اتفاقا در زمره دغدغه مندان نوشتن كتاب هستم . البته از دسته مديراني كه براي ننوشتن آن تا امروز همواره پارادوكسي از حجم وظايف و عدم قرابت زماني با نوشتن سياهه مذكور را عامدانه در ذهن پرورانده ام . و از اين طريق كوشيده ام تا اين روياي شيرين را در زير خاكستر همواره روشن نگه دارم .