ناهید عبدی

چگونه به فردی با انگیزه تبدیل شویم؟ | خلاصه کتاب پاداش نوشته دن اریلی

ویدیو جلسه اول وبینار در یوتیوب (برای تماشای ویدیو ف.یلترشکن خود را فعال کنید.):

لینک ویدیو در یوتیوب

 

چگونه می‌توان در شرایط سخت و طاقت‌فرسا، همچنان انگیزۀ حرکت کردن را در خود حفظ کرد؟

دن اریلی در کتاب پاداش به پاسخ این سوال می‌پردازد و برای رسیدن به جواب، به داستان سوختگی‌ای اشاره می‌کند که در دوران نوجوانی تجربه کرده است. وقتی 70 درصد بدنش سوخته و سالیان سال با این مشکل دست‌وپنجه نرم می‌کند.

در ادامه داستان مادری را می‌خوانیم که برای فرزندانش مشکلی مشابه پیش می‌آید و از نویسندۀ کتاب می‌خواهد به عنوان فردی با تجربه در این زمینه به کمکش برود.

دن اریلی در این موقعیت، تلاش می‌کند به خودِ سال‌ها قبلش برگردد و ردپای انگیزاننده‌هایی را در این شرایط سخت بیابد.

متوجه می‌شود یکی از چیزهایی که در این شرایط دشوار انگیزۀ ادامه دادن را در او تقویت می‌کرده، پیدا کردن احساسِ ذره‌ای کنترل بر شرایط بوده. مثلا اینکه بتواند از پرستار بخواهد باند را دیرتر عوض کند یا بتواند کاری جزئی را به تنهایی انجام دهد.

حالا بیایید این را در زندگی خودمان ببینیم.

آیا در مواقعی که حس کنترل بیشتری بر اوضاع داریم، انگیزۀ بیشتری برای ادامه دادن داریم؟

برای اینکه این تسلط بیشتر شود چه کاری می‌توانیم بکنیم؟

 

انگیزه چیست؟

انگیزه اشتیاقی ست برای کنش، برای حرکت به سمت جلو و برای انجام دادن کارهایی که به ما دلیلی برای بودن می‌دهد.

وقتی مشغول انجام دادن کاری بامعنا می‌شویم، اشتیاق و انگیزۀ کافی برای ادامه دادن داریم. درست برخلاف کاری که بی‌هدف انجامش می‌دهیم و به همین دلیل بعد از مدتی به فردی بی‌انگیزه تبدیل می‌شویم.

اما نکتۀ کلیدی اینجاست که ما همواره انگیزه و حس معنا را از وقایع مثبت به دست نمی‌آوریم. اتفاقا برعکس، اتفاقات ناخوشایند می‌توانند انگیزاننده‌های بیشتری برای بودن و ادامه دادن ایجاد کنند.

بسیاری از اوقات «معنا» با «درد» گره خورده است.

نیچه می‌گوید: «بهترین پاداش‌های زندگی را در نتیجۀ مصیبت‌های زندگی تجربه می‌کنیم.»

به همین دلیل است که خیلی از اوقات برای انجام دادن کارهای سخت و طاقت‌فرسا پیش‌قدم می‌شویم. گاهی برای کمک کردن اقدام می‌کنیم در حالی که می‌توانیم دردی که با آن مواجه خواهیم شد را پیش‌بینی کنیم. در همۀ این مواقع به دنبال معنا و حس ارزشمندی هستیم و از آنجا انگیزۀ حرکت کردن می‌گیریم.

پس مهم است اگر دچار بی‌انگیزیگی شدیم، نگاهی دوباره به بخش‌هایی از زندگی‌مان بیندازیم و ردپای معنا را در آنجا جستجو کنیم.

شاید لازم است به موضوعاتی که روزمره با آن‌ها مواجهیم، معنایی دوباره ببخشیم.

 

دلیل بارز بی‌انگیزیگی در کار

این نوع از بی‌انگیزه بودن برمی‌گردد به عصر صنعتی و ایدۀ آدام اسمیت. وقتی ایدۀ تقسیم کار را مطرح می‌کند و هر کسی مسئول انجام دادن کاری به خصوص می‌شود.

کاری بزرگ به بخش‌هایی کوچک تقسیم می‌شود و هر کسی فقط و فقط مسئول انجام دادن کاری کوچک و تکراری است. مثال بارز آن هم کارخانۀ سنجاق‌سازی است که یک نفر سیم را صاف می‌کند، بعدی آن را به مفتول تبدیل می‌کند، بعدی برش می‌زند بعدی نشانه‌گذاری می‌کند و کارهایی تا اینکه سنجاق نهایی ساخته می‌شود. در این فرآیند هیچ‌یک از کارکنان حس نمی‌کنند که سنجاق را خودشان ساخته‌اند. آن‌ها احساس می‌کنند چرخ‌دنده‌هایی برای پیشبرد کاری کلی هستند که هدفش سودرسانی که مدیر کارخانه است.

برخی از ما هم در کارهایی که انجام می‌دهیم بی‌انگیزه‌ایم به این دلیل که حس معنا و ارزشمند بودن را از کار نمی‌گیریم.

همیشه نمی‌شود کار را تغییر داد. برای اغلب ما چنین چیزی ممکن نیست؛ اما می‌توانیم در همین کاری که مشغول انجامش هستیم به دنبال ردپای معنا بگردیم. می‌توانیم از دل کاری تکراری که هر روز انجام می‌دهیم معنایی متفاوت بیرون بکشیم. وقتی زاویه دیدمان را عوض می‌کنیم، وقتی نقشی متفاوت برای خود تعریف می‌کنیم و از خودمان می‌پرسیم «من چطور می‌توانم به این موقعیت چیزی اضافه کنم و مفیدتر باشم؟» با این سوال خودی جدیدی را بازی می‌کنیم که به ما انگیزۀ ادامه دادن می‌دهد. در این مواقع کار دیگر همان کار قبلی نیست و حالا هویتی تازه دارد.

 

سهم عوامل بیرونی و درونی در انگیزه

انگیزاننده‌های بیرونی نقشی پررنگ در زندگی ما دارند. به عنوان مثال پول، تایید شدن، تحسین شدن، مورد توجه قرار گرفتن، این‌های عواملی بیرونی و غیرقابل کنترل هستند که می‌توانند شوق ادامه دادن را در ما بیدار کنند.

در کنار این‌ها، باید به انگیزاننده‌های درونی هم توجه کنیم. مثل همین حس ارزشمندی و مفید بودن.

نکتۀ مهمی اینجا وجود دارد.

قبل از اینکه مشغول انجام کار شویم، سهم انگیزاننده‌های بیرونی بسیار پررنگ است اما بعد از دست به کار شدن، سهم عوامل درونی بیشتر خواهد شد.

مثلا قبل از استخدام، میزان حقوق به عنوان انگیزانندۀ بیرونی پررنگ است اما بعد از استخدام، موضوعاتی دیگر نقش اصلی را بازی می‌کنند. به عنوان مثال تایید شدن کار، تشویق از طرف همکاران یا مدیران و حس معنا و مفید بودن.

خوب است به هر دو عامل درونی و بیرونی بها بدهیم. ببینیم با توجه به شرایطی که در آن هستیم به عوامل بیرونی برای انگیزه گرفتن نیاز داریم یا عوامل درونی؟ و برای تجربۀ هر کدام از این‌ها دست روی دست نگذاریم بلکه با اقداماتی تازه که انجام می‌دهیم، پیش‌قدم شویم و شرایط جدیدی بسازیم که در آن احتمال مواجه شدن با این انگیزاننده‌ها بیشتر می‌شود.

به عنوان مثال شاید لازم است بهتر یا بیشتر کار کنیم. شاید نیاز است روی افزایش مهارت‌هایمان کار کنیم. شاید تغییر محیط و بدون کنار افرادی متفاوت که قدر کارمان را بیشتر می‌فهمند مفید باشد. در کنار این موضوعات، روابط ما با دیگران و پیوندی که با آن‌ها داریم نقش اصلی را بازی می‌کند. پس اگر دغدغۀ افزایش انگیزه داریم، یکی از بهترین اقدامات این است که برای ساختن روابط بهتر و برای تقویت روابط ارزشمند، پیش‌قدم شویم.

 

برای مشاهدۀ راهکارهای بیشتر و مرور جزئی‌تر کتاب، پیشنهاد می‌کنم روی لینک ویدیو در بالای همین متن کلیک کنید و خلاصه‌ای از مهم ترین نکات مرتبط با افزایش انگیزه را در کانال یوتیوبم مشاهده کنید.

 

مشخصات کتاب:

کتاب پاداش با عنوان دوم (منطق پنهانی که انگیزه‌های ما را شکل می‌دهد) نوشته دن اریلی با ترجمۀ امیرحسین میرابوطالبی از نشر ترجمان است.

مطالب مرتبط

کتاب و کتابخوانی

جمع کتابخوانی ما

«آدم می‌تواند یک عمر زندگی کند بی‌آنکه بداند چه کتاب‌هایی وجود دارند. کتاب‌هایی که می‌توانستند تمام زندگی‌اش را مثل کف دست نشانش بدهند.» داستایوفسکی راهکار

ادامه مطلب »
کتاب و کتابخوانی

تنها با کتاب

بی‌موقع به سرم زد بروم شهر کتاب نزدیک خانه. توقع نداشتم باز باشد ولی بود. دختر مسئول کتابخانه زود رسیده بود و چون مرا می‌شناخت

ادامه مطلب »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *